روزگار تلخ10

[cb:blog_title]

♥امپراتور تنیــــس♥

روزگار تلخ10

چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395

18:23

نویسنده : Isabel :)

کشیده شدم به سمت چیزی

فرصت جیغ زدن هم نداشتم

چشم هامو باز کردم دیدم تو یه جایی هستم

جام تنگ بود

مایعی داشت پاهامو خیس میکرد

بالاسرم نور بود که داشت کوچیک و کوچیک تر میشد

دستامو خاستم باز کنم دیدم نمیتونم تکون بخورم

جام داشت تنگ و تنگ تر میشد و مایع بد بو هم داشت بیشتر و بیشتر میشد

{هما}

-میگم فرمانده ما داریم کدوم گوری میریم؟

تیفانی:بچه ها واستین

امولی:چی شده؟

رایا:اینهی کو؟

ترسا:دخترمون رو دزد برد

درسا:جدی جدی نیست

ایجی:وااااااااااااااااااااااااااای خاااااااااااااااااااااک عالم دخترمون رو گم کردین(متاسفانه به دلیل کوچک بودن به من(اینهیه)میگن دخترمون)

اوشین:زود باشی

سایشا:خاک عالم تو سرتون پراکنده شید پیداش کنیم

-من با سایو میرم

سایو:بدو هما

ارمی:ایکا خبر مرگت بدو بیا

ایکا:اومدم

همه دوتا دوتا پراکنده شدیم

{رایا}

من حوصله کسی رو نداشتم تنها اومدم به سمت غرب

-عَــــــــــــــــه دختره ی بی عرضه معلوم نیست کجاست

داشتم بدو میکردم

جنگل عجیبی بود اصلا حس خوبی نداشتم فضاش پر از انرژی منفی بود

حالم داشت بهم میخورد بوهای عجیبی میومد مثل بوی حیون مرده

نزدیک اون مسیری که میرفتیم شدم

دور وبرم رو نگاه کردم

چیزی نبود،شمشیرمو در اوردم و از اعصبانیت چرخوندمش تو هوا

که صدایی شنیدم

وای یه گل گوشت خوار که داشت تکون میخورد

-اینهیییییییییییییییییییی؟

صدا:اووووووووووووم اووووووووم !!!!!!!

فکر کنم اینهی رفته تو شیکم گل

-خخخخخخ جات خوبه دختر؟

مونده بودم بخندم یا نجاتش بدم خخخ اخه با این همه ادا رفته تو شیکم یه گـل میگه اوووم همینجوری که داشتم با خودم کلنجار میرفتم دیدم یک چیزی از کنارم مثل جِت رد شد نگاهی انداختم دیدم شازده  تزوکا حمله کرده به گل با شمشیرش ساقه ی گل رو قطع کرد با اخم بهش نگاه کردم

-شکار منو زدید

شازده تزوکا:اگه نجاتش ندید خفه میشه یا حضم میشه

سکوت براش بدترین جواب بود سکوت کردم ،گل رو خنجرش داشت میدرید ساقه های گل دور دست پاش داشت حلقه میزد با پوزخند اومدم جلو طرف برجسته ی گل رو با شمیر بریدم ،اینهی مثل ماهی از توی معده ی گل لیز خورد روی زمین

-خوبی دختر؟

اینهی:هییییییییییییییییییییییییی(نفس میگیره)هوف خدایااااااااااااااااااااااااااااا؟

-درد بی درمون جای تشکرته؟بلند شو باید بریم

بی توجه به اینهی ازجام بلند شدم شمشیرمو گذاشتم رو شونم رفتم داخل جنگل

که دیدم همه بچه ها مثل بت ابول هول بهم نگاه میکنن

-هوم؟

ماکاجی:صدای جیغ از اینجا اومد

-اینهی و شازده موقشنگه اونجان

نفهمیدم کی فرار کردن رفتن به سمت اونا

-وا؟کیکومارو؟

کیکومارو:هوم؟

قیافشو باید میدید یه زالو چسبیده بود به لپش

-اون چیه؟

مومو:شازده پریدن تو دریاچه تا ملکه شون رو نجات بدن این زالو ی خوشگل ازش استقبال کرده

-هه

کیکومارو:هه خوشمزه تموم نشی

بعد جفتشون رفتن،منم رفتم به سمت تخته سنگ قرمز رنگی که کنار یه درخت گردوی خیلی پیر بود نشستم روی تخته سنگ به خورشید ضل زدم نور خوشید چشم هامو اذیت میکرد خورشید نماد کشور مابود یاد بچه هاومردم های گرسنه ی کشورمون افتادم یاد بچه بازی هایی که تو قصر میکردیم یاد پدر .... وای چه روزایی داشتیم حالاهم بی هدف افتادیم تو این جزیره ی نفرین شده اخه ما چندتا بچه چه طوری میخوایم مردم چندتا ایالات رو نجات بدیم؟ امید خیلی از مردم ماهیم  ماهم که ...

تو افکار بی سر و سطحم غرق بودم که با صدای خورد شدن چیزی از جام بلند شدم نگاهی به اطرافم انداختم وای یه عقرب کنار من بود که شخصی اونو با پرت کردن چاقویی کشت جلوم رو که نگاه کردم دیدم شازده تزوکا هستش باید ازش تشکر میکردم اما زرررررررررشک غرورم اجازه نمیده بی توجه به اون و خطری که تهدیدم میکرد رفتم به سمت بچه ها

الینا:رایا جان کوجا بودی؟

روشنا:ما باید الان کجا بریم؟

-اونجا یه غار هست به نظرم اگه از غار بریم میتونیم اون کوه رو میون بر بزنیم غار از وسط کوه رد میشه

ترسا:پیش به سوی غااااااااااااااااااار

حرکت کردیم با سمت غار،وارد غار شدیم

غار تاریک و نم ناک بود قطره های اب از شکاف سقف میلغزیدن واز روی توده ای اهکی که ازسقف اویزان بود،پایین می امد واز نوک ان به کف سنگی غار می چکید.باریکه ای از نور خورشید به داخل غار میتابید و فضارا روشن میکرد.

سایو:اووووووووووووووه پسر عجب جای باحالیه

ارمی:چندش اینجا کوجاش باحاله؟

سایو:کی از تو نظر خواست افتابه؟

ارمی:به من میگی افتابه؟خودت چی میمون؟

-عَه لطفا چاک دهناتون رو ببنیدن

سایو:بی نظاکت

ارمی:فاقد شعور خودت دهنتو ببند

دالنیا:تا همه مون رو به کشتن ندین دست بردار نیستید؟

لموسی:کوتاه بیاین

درهمین حال یکی از توده های بزرگ اهکی بر کف غار سقوط کرد همه جیغ کشید و مشعل ها خاموش شد

هما:صدامو داریییییییییییییین؟

اینهی:به خشکی شانس

من نمیدونستم کدوم گوری افتادم همه جا سیاه بود چیزی نمیدیدم خواستم بلند شم که جیغم هوا رفت روی پام سنگ بزرگی افتاده بود نمیتونستم تکون بخورم

ترسا:رایاااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟

فکر کنم همه حالشون خوب بود

کیکومارو:ای خاااااااااااااک هفت من خرابه تو سرتون ورودی غار مسدود شده

با تمام توانم داد زدم:کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک؟

سخره از روی پام برداشته شد بالای سرمو نگاه کردم

چندتا از شازده ها بلندش کرده بودن

ترسا و امولی سریع منو بلند کردن

هما:رایا جان حالت خوبه؟

-هزار بار گفتم داد غار و راه نندازین مگه تو کله ی پوکتون فرو میره؟

ساید:شرمنده ولی اگر این الاغ به من گیر نمیداد من سروصدا نمیکردم

ارمی:قبول دارم که تقصیر من بود

اینویی:فکر کنم پای شاهزاده خانم در رفته؟

امولی:کجا رفته؟

اوشین:سر قبر ...

اوملی:من که از تو سوال نکردم

اوشین:به خودت شک داری؟من که باتو نبودم

اینهی داد زد:بس کنید

صداش چندبار تکرار شد

اینهی:من فرمانده ی این گروه هستم اما حرفمو اصلا گوش نمیدید

مرلیا:اخ گفتی

هما:ساکت شو داره جدی حرف میزنه

اینهی:دهانه ی ورودی غار مسدود شده پای رایا شکسته

اوملی:نخیر در رفته

.....

 


نظرات شما عزیزان:

هما
ساعت21:12---5 خرداد 1395
خخخخ اینهی فردا شب ساعت هفت میتونی ان باشی
پاسخ:نمیدونم اگه کابل مودم رو گرفتم میام


ایانا
ساعت17:16---5 خرداد 1395
ها ها ها بله حالا کجاشو دیدی
پاسخ:الحمدالله


ایانا
ساعت15:31---5 خرداد 1395
حالا میبینی کاری کنم که مرغ های اسمون با ایجی بشینن دست جمعی به حالت گریه کنن
پاسخ:واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دلت میاد؟


سایو فوجی
ساعت12:33---5 خرداد 1395
هاهاهاها من میخوام برم تجربی
شوهر شیمیدان قبول نمیکنم
اگرم شیوسکه بره طرفش با جوهر نمک میام سر وقتش
ای چقدر امتحانش بد بود
بعد بخاطر غلطم میگه سایو برو برو از جلو چشمام عرررررر تا یه نمره غلط دارم
دوست ندارم
پاسخ:اوه منم میخوام برم .....(هما میدونه تو نمیدونی هاها بمون تو کف)


ایانا
ساعت8:16---5 خرداد 1395
عالیییییی بود عزیزم مثل همیشه
فعلا خوش باش قراره بکشمت
پاسخ:کثافط ملکه ی بدجنس خخخخخخخخخخ


هما
ساعت21:43---4 خرداد 1395
خخخخخ حقته سایو
شوهرتم ایشالله شیمی دان بشه
با چی میخوای شیمیاییش کنی؟


هما
ساعت21:42---4 خرداد 1395
واس تو یه ساله واس من سه ساله بسووووووووووووووزی راسی بیست چهارمه
پاسخ:عجب خخخ وای منو جو گیر کردین واسه چت کردن هم اکنون انلاینم :)


سایو فوجی
ساعت14:17---4 خرداد 1395
عرررررررر من حوصله نیستتتتتتتت
فقط پنجتا موندههههههه
یه هفته دیگه تا ازادی
نمیخواممممممم
شیمی کثافتتتتتت با این نمادای شیمیاییت
شیمیاییت میکنم
میرم تو اسید حلت میکنم
من شیمی فصل دوم دوس نیست
عرررررررر
فقط یه روز فرجه عرررررر
پاسخ:ارع فصل دوم سخته با دوفصل اخر ایینه ونور اخ پدرمو در اوردن این دو درس بعد دیدم سخته اصلا نخوندم رفتم امتحان دادم فکر کنم 13یا14 بشم از 15


سایو فوجی
ساعت14:15---4 خرداد 1395
:- |
ینی تو الان به خاطر اینا خوشحالی
منو چی میگی تولدم روز تیزهوشانیاست
پاسخ:خخخخخخخخخخ خدا حفظتون کنه


هما
ساعت11:14---4 خرداد 1395
ژییییییغ عااااااااااااااااااولی بووووووود
سایو قهر ننمای
راسی میدونی اینهی خر کیفم پارسال تولدم دروز بعد روز پدر امسال یروز بعد تولد اما سجاد سال بعدم یروز بعدم نیمه شعباااااان کلا دارم از شااادی میمیرم
پاسخ:خخخخخخخخ چه دقیق منم هرسال روز تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی خخخخخخخخ


سایو فوجی
ساعت14:18---3 خرداد 1395
نرییییییییییییییییییییییییییی ها ایجی میکشتم حوصله اویزون شدناشو ندارم
پاسخ:خخخ کوفد


سایو فوجی
ساعت21:12---2 خرداد 1395
[وب سایت]
بیخی بابا مهم نی
تولدم بوده بوده
خودت چطوری
*اون شوخی بودااااااا*
پاسخ:الهییییییییییییی قوربونت برم زن داداش گلمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم


سایو فوجی
ساعت15:12---31 ارديبهشت 1395
[وب سایت]
خیلی ممنونم
نمیدونستی تولد زن داداشت 14 اردیبهشت بوده
بعد مال هما رو تبریک میگی
باهات گهلم
گگگگگگگگگگگگگگ اجی شرمندهههههههههههههههههههههههههههههههه بخدا اینقدر درگیر این درسام که نگو هماهم نظر داده بود تا یادم اومد ببخشیییییییییییید گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ


هایجین
ساعت0:09---31 ارديبهشت 1395
[وب سایت]
وای بالاخره بعداز مدت ها روزگار تلخ رو خوندم.♡♡♡
خیلی خیلی خوشگل بود.♡♡♡
خسته نباشی آجی.♡♡♡
پاسخ:عزیزم مثل اینکه تو این رمان رو دوست داری خخخخخ به خاطر توهم که شده تا اخرشو مینویسم:)


ليندا
ساعت12:15---30 ارديبهشت 1395
[وب سایت]
سلام اينهيه جون
به به ميبينم از موقعي كه من ديگه نيومدم تا حالا خيلي تغيير كرده وبلاگت
راستي منو يادت مياد يا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته اگه يادتم نياد حق داري فقط اومده بودم كه بگم ادامه ي رمانم را پس از سال ها گذاشتم دوست داشتي بهم سر بزن
همچنين اومدم بگم كه من بالاخره اومدم تو را خدا نگين كه منو به ياد نميارين !!!!!!!!!!
پاسخ:اجی جووووووووووووووووووووووووووووونم؟معلومه که یادم نرفتی من به وبت سر میزدم اما پست نزاشتی چخبر از ما بدبخت بیچاره ها یاد میکنی من رفتم اون دنیا برگشتم تازه میای عیادتم؟خخخخخخخخ خودتو اذیت نکن اجی جونم الان میام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:










آخرینویرایش:



جدیدتر 1 2 3 4 5 قدیمی تر




POWERED BY MIHAN BLOG.COM
پستالکترونیک
تماسباما

هر چی بخوای هست

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟ انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟ نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم بازیمون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بوددیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوحرف ما دری وری بعد حرف، بیخود یه دست کتک بود شما ناز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بودآرزوم توپ هفت سنگی بود، عشقت تلوزیون رنگی بود خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بودما تو رویا خونه ساخیتم، حقیقتو دور انداختیم شما نجنگیدینو بردین، ما جنگیدیمو باختیم ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین شما آهی نداشتین، ما جز آه راهی نداشتیم دیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوشما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم لباس شما خارجی نو از اون مارک دارا لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورادیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باورفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بودولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بودشورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین ____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$

вαяcнαѕвѕ

نظر بده! تبریک ها!!!!!!! نظر موخااااااااااااااااااام! جرئت داری نظر نده!میکشمت!

Aυтнσяѕ

Isabel :)()

Aяcнινєѕ

مرداد 1397
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
همه آرشیوها

Mу Fяιєη∂ѕ

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
پرفسور سوها استار
وب جدیدم
وب قفنوس ارزوها
وب سایو ژونم
وب کیانا جان
ارشیو98
وب جدید ماشایا جان
وب هانی جان
وب ابجی مَرضیم
وب ملینا جان
وب عارفه جان
وب ناهید ژونم
وب ارمی جون
وب رایا جون
وی روشنا
روز نوشته های پر طلا
دخمل خاص
وب مرلی جونم
وب ناهید ژونم
یادم باشی خودم
کدهام مرضی
رمان های دوستان
وب ماشایا جونم
وب یون جون
وب ریما جونم (رمان های ریما و ریوما)
وب هاجین جونم
وب ریما جون
وب دلیا جون
دانلود اهنگ ترکیه
Marسئو رایگان free seo
وب سارا جان
وب جدید اجیم
لی مین هو بازیگر کره ای
وب مدرسه ام برید تورو خدا
وب ساوو جون
وب ریواس جان
وب مریم جان
وب سودویو جان
وب میساکی جان
وب سولیمازجان
وب میوپ جون
وب انیسا جوونم
وب مهتاب جان
وب اتنا جون
وب ایانا جونم
وب ملیکا جونم
وب مرضیه جان
وب یک خورجین خندم
وب عاشقان شیطانیم
وب ریونا(ریوما)جونم
وب دلنوشته های ما
وب سوم سایو ومیساکو جونم
وب نازاکا جونم
وب دانستنی های ماشایا جونم
وب دوم ابجیم تیفانی
وب ابحیم مرضیه
وب دخترونه سایو جونم
وب مرلیا یاهمون فاطی جونم
وب دوم سایوری کیکوماروجونم
وب هایجین جونم
وب سایشا جونم
وب یاصاحب زمان منو هما جونم
وب کریستاارگار جونم
وب تیارانا جونم
یوکوجونم
وب ریونا جون!
میساکو جان
میوسا جونم
الینا جون
رویاجون
(the prince of tennis) سایوری کیکوماروجونم
سونیا جون
وب ابجیه گلم تیفانی جون
وب سحر جون
علم اموز
رمان های ترسا جون
فاطی جون
وب خوشمل لیندا جون
وب لوشی جون
وب ناز رایاجون
وب ایکا جون
وب خوشمل سایو جون
وب قشنگ ارمیتا جون
غذا ریز تایمری اکواریوم

همه لینکها

Lιηкѕ

سونامی چت
اصفهان چت
وی چت
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
همه لینکها ارسال لینک

Aятιcℓєѕ

بعد مــدت ها...
رقص مرگ6
عکس شخصیت های اصلی رمان رقص مرگ
رقص مرگ5
بی وفا 16
رفقام
بی وفا 15
رقص مرگ4
سرنوشت بدنوشت پارت 1
بی وفا14
تفلد مرلی
رقص مرگ 3
باز سوتییییییییییی
......
بی وفا 13
رقص مرگ 2
رقص مرگ قسمت 1
رمان رقص مرگ
شرمنده
روزگار تلخ10
بی وفا قسمت 12
خلاصه قسمت ها بی وفا
بی وفا قسمت 11
بی وفا قسمت10
بی وفا قسمت 9
روزگار تلخ 9
تولد دوقلوها
تنها خاطره(بخش دوم)
تنها خاطره(بخش اول)
ترسناک ترین داستان دنیا
منو عشق در دوراهی
تولد الینا
جاوی عشق44(قسمت پایانی)
جادوی عشق 43
روزگارتلخ8
بیوگرافی(درخواستی)
جادوی عشق 42
جادوی عشق 41
جادوی عشق 40
جادوی عشق39
روزگارتلخ7
دیونم؟
جادوی عشق38
عشق تلخ
جادوی عشق 37
جادوی عشق36
جادوی عشق35
سلام به شما وبگردای عزیز
پرسش

<-PollName->

<-PollItems->



مبدل قالب میهن بلاگ به بلاگفا

هدایت به بالا

كد هدایت به بالا