رقص مرگ4

[cb:blog_title]

♥امپراتور تنیــــس♥

رقص مرگ4

پنج شنبه 31 تير 1395

15:31

نویسنده : Isabel :)

پدر:درسته که اینهیه از خون مانیست اما همه فکرمیکنن که اون دختر تنی مایه پس نمیخوام هرگز این راز فاش شه

مادر:اون باید بدونه

پدر:من نمیخوام اینهیه حقیقت تلخ زندگیشو بدونه

مادر:اما این حقشه

وقتی این حرفارو شنیدم سنگینی کوه رو رو دوشم احساس کردم آسمون رو سرم خراب شد پاهام سُست شد زمین دور سرم میچرخید چند کلمه عین گلوله تومخم تکون میخوردن از خون ما نیست حقیقت تلخ زندگیش مونده بودم به حال خودم بخندم یا گریه کنم!کلید در از تو دستم لغزید وافتاد نمیخواستم نــــــــــــه نمیخواستم اونا دیگه منو ببینن حداقل الان با تعجب داشتم از در فاصله میگرفتم که در خونه باز شد مادر وپدر با دیدن قیافه ی گنگ من متعجب شدن مادر اومد تا منو بغل کنه چی؟مادر؟چه کلمه ی نااشنایی!!مادر؟برام تازگی داشت بهتر بود میگفتم خانوم ایزابل اسمیت ! اسمیت؟اما این که فامیل من نیست!مگه من اینهیه اسمیت نبودم؟اینهیه؟کی این اسم رو روی من گذاشته؟یعنی چی؟دست خانوم ایزابل اسمیت رو کنار زدم

اقای اسمیت:اینهیه دخترم کجا بودی؟تاحالا؟

دخترم؟چیمیگه؟الان گفت که من مثــل دخترشم

خانوم اسمیت زد زیر گریه

خانوم اسمیت :توحرفاهای مارو شنیدی؟

-ارع حقیقت تلخ زندگیم .....فرزند تنی ... راز ...

اقای اسمیت میخواست چیزی بگه که من باصدای بلند گفتم

-نمیخوام چیزی بشنوم

این بار اول بود که صدامو بالامیبردم .بغض کرده بودم قلبم به شدت میزد دستام میلرزید ناخن های بلندمو توی دستم فرو میکردم تا گریه ام نگیره انگشت اشاره مو بردم بالا

-فقط....فقط به عنوان اخرین درخواستم ازشما بهم این حقیقت تلخ رو بگید

اقای اسمیت:کدوم حقیقت تلخ؟

-شما منو دزدیدین؟من بچه ی سر راهی بودم؟

اقای اسمیت:چیمیگی دخترم؟این حرف ها چیه؟

-دیگه نمیخوام دروغ بشنوم راستشو بگید

اقای اسمیت سرشو انداخت پایین :ارع توی شب بارونی پیدات کردم

تمام درد های دنیا تو این چندکلمه برای من خلاصه شد باورم نمیشد بدو کردم سمت اتاقم از توی کمدم گردنبند طلاسفیدم که شبیه یه ماهی  بودوروش برلیان قرار داشت و مادر میگفت از نوزادیمه برداشتم این گردنبند حتما مال مادر واقعیم بوده!مادر واقعی؟مادری که بچه شو به امون خدا بزاره تو خیابون مادره؟ کوله ی مشکیمو برداشتم و چاقو ی نقره مو به همراه گردنبد انداختم توش رفتم سمت قفسه ی کتابام کتاب قطوری رو برداشتم بازکردم وهفت تیری که توش پنهان کرده بودمو برداشتم وانداختم توی کوله ام بعدهم فلش موسیقی واهنگ هامو برداشتم وبرای بار اخر به اتاقم نگاه کردم رفتم به سمت در اتاق که اقای اسمیت و خانومش با چشم های سرخ جلوم ایستادن

-از اینکه تو این سالها منو از زندگی که حقم بوده محروم کردین ممنون تمام خرجی که برام کردین رو به حسابتون واریز میکنم خداحافظ

اقای اسمیت دستشو برد بالا که نصف صورتم سوخت خنده ای کردم

-هه  کتک نخورده بودیم که خوردیم دیگه چی دارین؟

اقای اسمیت:اینه وفاداریت به خانواده ات؟خرجی روکه برات کردیم میریزی به حسابمون؟اینم حرفه که تو میزنی؟

-اهان حواسم نبود باید هزینه ی محبت ها،نگرانی هاتون روهم بدم خب چه جوری حساب کنم سودشم واریز کنم؟چنددرصد باشه؟18سال بزرگ کردن یه بچه ی سرراهی چقدر خرج برداشته؟هاااااااااان؟

دستشو دوباره برد بالا که خانومش جلشو گرفت خودم میدونستم میدونستم که این حقشون نبود میدونستم که این حرفام درست نبود میدونستم که نباید جواب زحمت هاشون رو اینجوری بدم میدونستم که نباید داد میزدم اما تا چقدر حرمت نگه دارم؟تا چقدر احترام بزارم؟تا چقدر روی دلم پا بزارم؟تا چقدر بغضامو خفه کنم؟تاچقدر بزارم حرفام توی دلم بمونن؟ همیشه تا خواستم حرف دلمو بزنم با خودم گفتم  یه دهن پر از حرف دارم ولی بادهن پر که نمیشود حرف زد !باید چیکار میکردم؟فعلا ارامش لازم دارم چیزی نمیگم چون سکوت دردش از سیلی زدن هم بیشتره نگاه سردی به اقای اسمیت وخانومش انداختم و از خونه زدم بیرون  دنبالم میومدن سوار ماشینم شدم و گازشو گرفتم میخواستم برم دریا شاید صدای اب ارومم میکرد امروز فهمیدم چقدرتنهام چقدر غریبم فهمیدم تواوج باور مهم بودن چقدر بی ارزشم چقدر سادم وکسی ارزش سادگی ومهربونیمو نمیدونه واقعا چه جوری باید زندگی کنم؟؟؟؟؟؟؟تواین دنیای نامرد؟که هرکی فقط به فکر خودشه!نمیفهمم باید خوب باشم یا بد؟سالم زندگی کنم یادرلجن زار دست وپابزنم؟چقدر دربرابر بی مهریا سکوت کنم؟چقدر احترام وحرمت نگه دارم؟ بغضم ترکید دانه های بلورین اشک روی گونه هام جاری شد باورم نمیشد که دارم گریه میکنم برای بار اول دربرابر مشکلاتم دارم گریه میکنم گریه امونم رو برید صدای هق هقام اوج گرفت احساس میکردم سرم داره سنگینی میکنه حالا چیکار کنم؟زندگی کنم؟یا پایان بدم به زندگیم؟برای من خیــــــــــــــلی سخت بود خیلی سخت بود فهمیدن این حقیقت چون من موجود مغروری بودم وفهمیدن این ماجرا  یه جورایی غرورمو له کرد .  نفهمیدم چه مدت گذشت که رسیدم به دریا سوار قایق کهنه ای شدم وپارو زدم رفتم به سمت افق نمیدونستم دارم کجا میرم تا به خودم اومدم دیدم چیزی به جز آب به چشم نمیاد . بعضی حرفارو نمیشه گفت بآید خورد... ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت نمیشه خورد ...می مونه سردلت میشه بغض میشه سکـوت میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته  تو قایق دراز کشیدم تو فکر بودم میخواستم تغیری توی زندگی تکراریم ایجاد کنم.قایق روی موج های دریا شناور بود وتکون میخورد صدای ارامشبخش اب کارخودشو کرده بود اروم شده بودم احساس ارامش پیدا کرده بودم با گریه کردن خالی شده بودم اما این اولین واخرین باری بود که گریه کردم دیگه هرگز اجازه نمیدم اشک به چشم هام بیاد دیگه هرگز اجازه نمیدم کسی بخواد ناراحتم کنه دیگه اجازه نمیدم حرفام تودلم بمونم دیگه حرمت واحترام حالیم نمیشه دیگه مجبور نیستم گزارش طرح کردن دیگران درمورد زندگیمو تحمل کنم ارع من دیگه میتونم خودم باشم میرم دنبال دست نیافتنی ها اونی میشم که از انتظار همه خارجه مردم دنیا بدجور زمینم زدن اما زمین خیـــــــــلی گرده اسمون رو روی سرتمام ادم های زمین خراب میکنم میشم اون اینهیه ای که هیچکس فکرشونمیکرد میشم اون اینهیه ای که دیگه نمیشه شناختش میرم دنبال هیجان میرم دنبال تیغ زدن مردم میرم اون مادر واقعی بی سعادتمو پیداکنم وازش بپرسم رها کردن من توخیابون برای چی بود؟ اما برای این کاربه چیزهایی احتیاج دارم باید ازعشق وعاشقی دور باشم باخودم عهد میبندم هرگزسراغ عشق نرم هرگز غرورمو زیر سوال نبرم هرگز بیش ازحد اعتمادنکنم هرگز بیش ازحد محبت نکنم هرگز بیش ازحد کسی رو دوست نداشته باشم چون بهم بیش ازحد صدمه میزنه!


نظرات شما عزیزان:

هایجین
ساعت11:37---11 مرداد 1395
[وب سایت]
بعداز مدت ها اومدم تمام قسمت ها رو با هم خوندم حالا دارم پشت سر هم نظر میدم.خخ.عالی بود.
پاسخ:خخ مرسی اجی:)


امولی
ساعت12:49---7 مرداد 1395
اوم
پاسخ:چته اجی؟


Arman
ساعت14:23---1 مرداد 1395
هوی نوید خان من مثه تو که نمیام تیکه بندازم بعد برم
اینجا هم جای دعوا نیس
من فقط نظرمو گفتم چون از رمانش خوشم اومد


ماکاجی
ساعت12:39---1 مرداد 1395
عالی بود خوشم اومد خیلی غم انگیز ادامهه
پاسخ:ممنون:)


دانلیا اسمیت
ساعت12:39---1 مرداد 1395
ههه اگه با من بودی دیشب ساعت چند رفتی خونه من ساعت 3 خخخخخخخ
پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم:)ما ساعت 11 باید خواب باشیم:|


دانلیا اسمیت
ساعت12:37---1 مرداد 1395
ادامه رِ بِلَک
پاسخ:چشم:)میگم سیستانیتم خوبه هاااا


دانلیا اسمیت
ساعت12:26---1 مرداد 1395
اوجون سلام عالی بوووووووووووووووووود

اخ جون دوست سیستانی پیدا کردم
پاسخ:سهلام:)خخخ چخور؟


امولی
ساعت12:19---1 مرداد 1395

پاسخ:بخند اخم بهت نمیاد


لموسی
ساعت12:19---1 مرداد 1395
حل شد اجی
پاسخ:الحمدالله


امولی
ساعت12:15---1 مرداد 1395
حالا تو واس ما ...شدی واس وا دم دراورده جوجه پکلی بی ریخت وسط حرفم نپل وسط حلفم نپل دِهــــه!!
لموسی خانوم ی دقیه بیا چت روم
پاسخ:اوه اوه


لموسی
ساعت12:13---1 مرداد 1395
وسط حرفم نپر مریــــــــــــــــم...!!!!!
پاسخ:اوه اوه:)


امولی
ساعت12:13---1 مرداد 1395
چرا واقعا اجی.؟
پاسخ:نمیدونم:|


لموسی
ساعت12:10---1 مرداد 1395
ادامه رو بزاااااااااااااااااااااااا ز اد مه ادمه ادمه ادمه
پاسخ:باشه:)


لموسی
ساعت12:09---1 مرداد 1395
عالی بوووووووووووود خیلی خوشم اومد طفلی اینهی مادر و پدر ندارههه
پاسخ:تو گریه نکن عزیزم:)


لموسی
ساعت12:08---1 مرداد 1395
ای بابا بسه دیگه.
.
.
.
خب حالا لابد تایپ میکنی:لموسی....
همش چش غره همش چش غره ای باباااااا
پاسخ:چته؟


امولی
ساعت12:08---1 مرداد 1395
ادامه رو بزار بهت میگم بابا ههه لوگو بلدی درست کنی.؟
من بلدم حرفه اییی
پاسخ:پس بی زحمت یه لوگو برای وب درست کن:) یه لوگو هم برای شت روم که توراهه!!:)


امولی
ساعت12:03---1 مرداد 1395
ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه:ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه :ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادمه ادامه ادامه ادامه fchhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh

پاسخ:اوه


امولی
ساعت12:02---1 مرداد 1395
وااااااااااای شورش شد
جیــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــغغ
جیــــــــــــــــــــــغ ادامه ادامه ادامه


امولی
ساعت12:01---1 مرداد 1395
شورشششششششششش شددددددد
بونگ بنگ بونگ

پاسخ::)


امولی
ساعت12:01---1 مرداد 1395
ادامه را میگذاری یا ب موج های دریا بگویم که که لهت کنند
پاسخ:نه قوربون دستت الان میزارم:)


امولی
ساعت12:00---1 مرداد 1395
اینهی پلنگ
اینهی مشنگ
اینهی شلنگ

پاسخ:مریممممممممم؟


امولی
ساعت12:00---1 مرداد 1395
هه و اینهی غرور خود را زیر پا میگذارددددددد
پاسخ:کوفد:)


امولی
ساعت11:58---1 مرداد 1395
ادامه رو بزااااااااا اینهی پلنگ اینهی خفن اینهی گودزیلا یهیه
پاسخ:کثافط:)


امولی
ساعت11:55---1 مرداد 1395
خخخخخخخخخ
پاسخ:بوس:)


امولی
ساعت11:53---1 مرداد 1395
ادامه رو بزااااااااااااااااااار دوستان لوده ی من منتظرننننننننننننننننننننننننن ند
پاسخ:تو خودت که بیشتر رمان رو ....


امولی
ساعت11:53---1 مرداد 1395
ببین فاطی من اعصاب درس و حسابی ندارما

خودتم اینو خوب خوب میدونی

وای ب حال اون روزی که من عصبی شم
پاسخ:الحمدالله


امولی
ساعت11:51---1 مرداد 1395
زود تند سریع بگو تو این بنرت عکس من کجاست.؟
پاسخ:اون دختره که کلاه کپ داره:)


امولی
ساعت11:50---1 مرداد 1395
این قسمت هم عالی بود مثال قسمت های دیگهههههههههه= DD
DD DD= DDDD=D D=D DDD DD= DD
پاسخ:مقسی مریم جونم


navid
ساعت11:47---1 مرداد 1395
ارمان بدبخت میای اینجا واس من نظر میدی ک چرا توی وبی دخترونه کامنت میزارم اون وقت خودت اینجا میای رمان دخترونه میخونی هه.!
پاسخ:رمان های منن دخترونه نیس:|وگروه سنی خاصی نداره:|


Arman
ساعت11:00---1 مرداد 1395
عالی بود این قسمت ^^
منتظر قسمت بعدیشم
پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم:|


A r m i t a # v a m p i r e
ساعت19:41---31 تير 1395
-____-
نظری ندارم
پاسخ:دستت درد نکنه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:










آخرینویرایش:



جدیدتر 1 2 3 4 5 قدیمی تر




POWERED BY MIHAN BLOG.COM
پستالکترونیک
تماسباما

هر چی بخوای هست

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟ انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟ نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم بازیمون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بوددیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوحرف ما دری وری بعد حرف، بیخود یه دست کتک بود شما ناز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بودآرزوم توپ هفت سنگی بود، عشقت تلوزیون رنگی بود خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بودما تو رویا خونه ساخیتم، حقیقتو دور انداختیم شما نجنگیدینو بردین، ما جنگیدیمو باختیم ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین شما آهی نداشتین، ما جز آه راهی نداشتیم دیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوشما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم لباس شما خارجی نو از اون مارک دارا لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورادیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باورفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بودولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بودشورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین ____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$

вαяcнαѕвѕ

نظر بده! تبریک ها!!!!!!! نظر موخااااااااااااااااااام! جرئت داری نظر نده!میکشمت!

Aυтнσяѕ

Isabel :)()

Aяcнινєѕ

مرداد 1397
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
همه آرشیوها

Mу Fяιєη∂ѕ

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
پرفسور سوها استار
وب جدیدم
وب قفنوس ارزوها
وب سایو ژونم
وب کیانا جان
ارشیو98
وب جدید ماشایا جان
وب هانی جان
وب ابجی مَرضیم
وب ملینا جان
وب عارفه جان
وب ناهید ژونم
وب ارمی جون
وب رایا جون
وی روشنا
روز نوشته های پر طلا
دخمل خاص
وب مرلی جونم
وب ناهید ژونم
یادم باشی خودم
کدهام مرضی
رمان های دوستان
وب ماشایا جونم
وب یون جون
وب ریما جونم (رمان های ریما و ریوما)
وب هاجین جونم
وب ریما جون
وب دلیا جون
دانلود اهنگ ترکیه
Marسئو رایگان free seo
وب سارا جان
وب جدید اجیم
لی مین هو بازیگر کره ای
وب مدرسه ام برید تورو خدا
وب ساوو جون
وب ریواس جان
وب مریم جان
وب سودویو جان
وب میساکی جان
وب سولیمازجان
وب میوپ جون
وب انیسا جوونم
وب مهتاب جان
وب اتنا جون
وب ایانا جونم
وب ملیکا جونم
وب مرضیه جان
وب یک خورجین خندم
وب عاشقان شیطانیم
وب ریونا(ریوما)جونم
وب دلنوشته های ما
وب سوم سایو ومیساکو جونم
وب نازاکا جونم
وب دانستنی های ماشایا جونم
وب دوم ابجیم تیفانی
وب ابحیم مرضیه
وب دخترونه سایو جونم
وب مرلیا یاهمون فاطی جونم
وب دوم سایوری کیکوماروجونم
وب هایجین جونم
وب سایشا جونم
وب یاصاحب زمان منو هما جونم
وب کریستاارگار جونم
وب تیارانا جونم
یوکوجونم
وب ریونا جون!
میساکو جان
میوسا جونم
الینا جون
رویاجون
(the prince of tennis) سایوری کیکوماروجونم
سونیا جون
وب ابجیه گلم تیفانی جون
وب سحر جون
علم اموز
رمان های ترسا جون
فاطی جون
وب خوشمل لیندا جون
وب لوشی جون
وب ناز رایاجون
وب ایکا جون
وب خوشمل سایو جون
وب قشنگ ارمیتا جون
غذا ریز تایمری اکواریوم

همه لینکها

Lιηкѕ

سونامی چت
اصفهان چت
وی چت
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
همه لینکها ارسال لینک

Aятιcℓєѕ

بعد مــدت ها...
رقص مرگ6
عکس شخصیت های اصلی رمان رقص مرگ
رقص مرگ5
بی وفا 16
رفقام
بی وفا 15
رقص مرگ4
سرنوشت بدنوشت پارت 1
بی وفا14
تفلد مرلی
رقص مرگ 3
باز سوتییییییییییی
......
بی وفا 13
رقص مرگ 2
رقص مرگ قسمت 1
رمان رقص مرگ
شرمنده
روزگار تلخ10
بی وفا قسمت 12
خلاصه قسمت ها بی وفا
بی وفا قسمت 11
بی وفا قسمت10
بی وفا قسمت 9
روزگار تلخ 9
تولد دوقلوها
تنها خاطره(بخش دوم)
تنها خاطره(بخش اول)
ترسناک ترین داستان دنیا
منو عشق در دوراهی
تولد الینا
جاوی عشق44(قسمت پایانی)
جادوی عشق 43
روزگارتلخ8
بیوگرافی(درخواستی)
جادوی عشق 42
جادوی عشق 41
جادوی عشق 40
جادوی عشق39
روزگارتلخ7
دیونم؟
جادوی عشق38
عشق تلخ
جادوی عشق 37
جادوی عشق36
جادوی عشق35
سلام به شما وبگردای عزیز
پرسش

<-PollName->

<-PollItems->



مبدل قالب میهن بلاگ به بلاگفا

هدایت به بالا

كد هدایت به بالا