رقص مرگ6

[cb:blog_title]

♥امپراتور تنیــــس♥

رقص مرگ6

دو شنبه 11 مرداد 1395

12:46

نویسنده : Isabel :)

اینهی خیلی اروم گفت:یه چیزی رو میگم همه بدونن من اگه واسه خودیا یه نَمه لوسم واسه دیگرون نافُرم دیوثَم .....پس هررری بزار توفاز مثبتم بپوسم ...... چون اگه سگ شم دست وپات رو به زمین میدوزم ....... حتی اگرتو آتیش دوست ودشمن بسوزم ........ اخه به هرکس خوبی کردم فکر کرد وظیفمه اما ندونست این یکی از خوصوصیات عتیقمه....

قیافه ی ملت تماشایی بود همه دهن ها بــــاز اسوی هم اون طرف به در کلاسشون تکیه داده بود وداشت نگاه میکرد ایجی بدبخت سنگ رویخ شد مثل افتاب پرست رنگ عوض میکرد سبز  ابی  قرمز  زرد بنظر من که حقشه به چه حقی این کارو کرد؟اینهی رفت بیرون

اوشین:ایجی ای خااااااااااک هفت من خرابه توسرت(خخخ☺)

مرلی:چاییدی پسر باهوووووووووووش

ارمی:جون خودم بدزد توحالت خخخ

سایو:ای جونم چقدر ضایع شدییییییییییییی

ریما:اوه اوه اینهی امروز پاچه میگیره(دستت درد نکنه ریما جون نظر لطفته عزیزمممم )

هایجین:جلل خالق

سابرینا:جونم قافیه

روشنا داد زد:من اگه واسه خودیا یه نمه لوسم واسه دیگرون نافرم دیوثم

-پس هری بزارتوفاز مثبتم بپوسم

روشنا:جوووووووووووونم چه قافیه ای

دالنیا:دوست تون اشتباه کرد

نانا:باکدوم عقلش همچین کاری رو کرد؟

دسپینا:عاشق که عقل نداره☺

ایانا:یعنی مشخص نبود که اینهی امروز اعصاب نداره؟

اریکا:اوه اوه ولی اینهی هم نباید جلوی این همه ادم اینجوری ضایع اش میکرد

ریما:این ادم بشو نیست حقشه

یه هو ایجی عین دیوونه ها شروع کرد به خندیدن

ایجی:از اینهیه انتظار دیگه ای هم نمیرفت یهیهیهیهیهیه

لموسی:الحق که دوستتون مخش تاب داره

امولی:مخش پاره سنگ برداشته ببین پسر خوب دور اینهی یه خط قرمز بکش ومواظب حریم خودت باش چون اگه دفعه ی بعدی درکارباشه درسی بهت میده که تاعمرداری فراموش نمیکنی

ارمی:دوستان لطفا پراکنده شید دارید اکسیژن مورد نیازمارو ازتودماغمون میکشید بیرون(خخخ چی میگی دیوونه؟)

سایو:پیش به سوی ناهارکوفدکنی(ناهارخوری)

همه رفتیم دور یه میز بزرگ نشستیم وشروع کردیم به هروکر کردن

{اینهیه}

روی یه نیمکت زیر درخت بید نشسته بودم توفکر بودم که احساس کردم کسی کنارم نشست نگای انداختم عَه همون پسره است که سرصبح ازم پرسید رئیس شورام باغضب بهش نگاه کردم رفتم اون طرف  هدفونم توگوشم بود اهنگ پلی کردم وبه اسمون نگاه کردم دیدم پسره نمیره گفتم خودم برم بازچندنفرمنوبااین روی نیمکت میبینن حرف درمیارن بلند شدم ورفتم به سمت سالن پسر دنبالم راه افتاد دلم میخواست برم بزنم تودهنش نکبت به چه حقی میاد کنار من میشینه؟دستامو کردم توجیبام ومسیرمو عوض کردم رفتم به سمت درختاوچمن ها هیچکس اونطرف نبود ازفضای سبزخوشم میاد هنوز تا شروع شدن کلاس بعدیم وقت دارم احساس کردم چیزی توی موهام رفت باغضب برگشتم چی؟؟؟؟؟؟؟پسره ی پرودستشوکرده بود توموهام

اون پسر:موهات خیلی قشنگن

دستشو پس زدم

-یه باردیگه دست به من زدید نزدید

اون پسر:اوه چه خشن

-باراخرتون باشه که دنبال من راه میوفتین

اون پسر:مگه توکی هستی؟

-شما خیلی بیخود میکنین که دنبال کسی که نمیشناسید راه میوفتید

اون پسر:کار خلاف انجام دادم؟توحیاط قدم میزدم

-اهان خب به قدم زدنتون برسید

اینو گفتم و راهمو کج کردم به سمت اون طرف پسر داد زد:میدونی من کیم؟

-استکان نعلبکی ام

رفتم کلاس و روی صندلیم نشستم زنگ خورد وبچه ها ریختن توکلاس

هما:اینهی تواین اینجایی؟

مرلی:گفتیم بیا ناهاربخوریم چطور نیومدی؟

-حوصله نداشتم

سایو:توچقدر بی حوصله ای دختر

-هئی

.....................

کلاسام تموم شد توپارکینگ منتظر امولی بودم

امولی:اومدم

پشت فرمون نشستم

-بپربالا

امولی نشست خواستم از پارکینگ بیام بیرون که یه ماشین فراری درست عین ماشین من باسرعت جلوم پیچید اگه ترمز نمیکردم داغون میشدیم از ماشین پیاده شدم

-هوی مش قوربون چشماتو باز کن

همون پسره که امروز مزاحمم میشد بود حتی از ماشین پیاده نشد عینک دودی زده بود وشیشه ی دودی ماشین روپایین کشیده  بودوسرشو بیرون اورده بود موهاش روشن بودن و روی پیشونی بلندش ریخته بودن  یه پیراهن سفید مردونه پوشیده واستین هاشو تا ارنج بالازده بود وبه مچ دست چپش یه ساعت خیلی شیک که فکر کنم مارکش رولکس بود بسته شده بود

اون پسر:ببخشید

با غضب پشت فرمون نشستم اون مش قوربون ازجلوم رفت کنار وازپارکینگ خارج شدم

امولی:اونو میشناسی؟

-نه نمیخوامم بشناسم

امولی:اون اوسوی تاکومیه

-خبر مرگش

امولی:دخترا واسش کله میشکنن

-من کله شو میشکنم

امولی:وا چرا اینقدر شاکی هستی؟

-همینطوری

امولی:بنظر من پسربرازنده ایهو خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــی بهم میاین

عینکمو پرت کردم توکله ی امولی

-هیییییییییییس

امولی:باشه باشه آمپرنچسبون

-خب چیکاره ایم؟

امولی لبتابشو برداشت گذاشت روپاش

امولی:میریم دنبال شماره وادرس کسایی که بچه هاشون روگم کردن

-اها اینجا نت داری؟

امولی:نه☺

-پس چه جوری میخوای ....

امولی:بریم یه جایی که وای فا داشته باشن

-جلل خالق بریم خونه؟

امولی:عععععععععع کنار همین ساختمون جلویی واستا

ترمز کردم

-چیشد؟

امولی:اینجا وای فا دارن الان هکش میکنم☺

-ای خاک تو مخت

امولی:خب چه کنیم؟

-هیچی وای فای ملت رو هک کن

امولی:بِچَشم☺

حوصله ام توماشین سر رفت کولر رو واسه اولیا بانو روشن کرده بودم   وخیلی ریلکس داشت اسمارتیس و چیپس میخورد وتایپ میکرد از ماشین پیاده شدم

امولی:کجاااااااا؟

-همینجام

عینک دودیم روی چشمام بود هدفونم توگوشام واهنگ گوش میدادم باهمون تیپ صبحم بودم به درماشین تکیه دادم هواگرم بود هوس خوردن یه چیز سرد کردم  رفتم سمت یه سوپری که کنارش یه بستنی فروش ایستاده بود دوتا بستنی قیفی گرفتم

 

رسیدم به ماشین یه لگد به در زدم که امولی درماشین رو باز کرد

امولی:مگه دستت ....

که بادیدن بستنی ها جیغ کشید

امولی: ای جوووووووووووووووووووووونم بستنیییییییییی خرگوشیییییییییییی

-بستنی خرگوشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه اینا خرس نیستن؟

امولی:ای دردبی درمان اصلا گودزیلان یکیشو بده من ازبس که تایپ کردم فشارم افتاد

-بیا کوفد کن

یکی از بستنی هارو دادم به امولی

امولی:خیلی خوشگله دلم نمیاد بخورمش

-پس قابشون کن بزن به لبتابت

امولی:حرف اضافی مقوف خب اینم شماره ی اون کسی که اعلامیه گذاشته بود همون که گفتیم شبیه تویه

-زنگ بزنیم؟

امولی:ارع

-چی بگیم؟

امولی:میگیم که مادخترتون روپیدا کردیم

-وا؟

امولی:مجبور نیستیم که راستشو بگیم

-اونا روچه حسابی حرف ماروباور میکنن؟

امولی:راست میگی شاید فکر کنن که میخوایم تیغشون بزنیم

-میگیم که سرنخی از دخترشون داریم وشخصی رو میشناسیم که مشخصات ظاهریش همینجوریه

امولی:ایول بیا بزنگ

موبایلمو برداشتم وشماره ای که امولی گفت رو گرفتم داشت بوق میخورد

-این شماره مال کجاست؟

امولی:فکر کنم ژاپن☺

-اوه ژاپن یعنی امکانش هست من از اون ژاپنی های بدون چشم باشم؟

امولی:توچشمات عینه گاوه غصه نخور

-بیشعور

بالاخره بعد از7بوق  که کاملا نا امید شده بودم و میخواستم قطع کنم صدایی توی موبایل پیچید

امولی:بزارش روی اسپیکر

فکر کنم داشت ژاپنی حرف میزد

من ژاپنی سرم نمیشد به همون جرمنی سلام دادم وگفتم وقت بخیر

صدا:سلام بفرمایید

هوف خداروشکر جرمنی بلد بود

بنظر یه مرد میومد

-ببخشید مزاحم میشم من اعلامیه که تواینترنت گذاشته بودید رو دیدم همون اعلامیه که مال10سال پیشه وعکس نوزاد شما که 17سال پیش گمش کردین

صدا لرزیرو غم توش موج میزد

گفت:خب؟شما دختر مارو میشناسید؟اون کجاست؟

-من دختری 17یا18 ساله میشناسم تقریبابا همون مشخصات ظاهری اما شک دارم که دختر شما باشه

صدا:میتونم ببینمش

امولی اشاره کرد بگو نه بگو نه

-فعلا نه اول میشه معرفی کنید

صدا:من فوجی هستم

-اقای فوجی اسم دخترون چی بود؟تاریخ تولدش؟

اقای فوجی:ما اسمشو آیدِل گذاشتیم متولد 5نوامبر(اذر) سال1999میلادی

-ممنون از اطلاعات تون دوباره تماس میگیرم

اقای فوجی:میشه میشه فقط صداشو بشنوم؟اگه اون واقعا دختر من باشه به شما مژدگانی نفیسی میدم

-نمیدونم وقتی اطلاعات جدید کسب کردم باهاتون تماس میگیرم

قطع کردم

امولی:اوووووووووووومای گاد

-چیشد؟

امولی:اطلاعاتشون رو دراوردم

-خب؟

امولی:یکی ازسرشناسترین خاتواده های ژاپن نخست وزیر ژاپنه دوتا پسر داره که یکی از همسر اولشه به نام شوسکه فوجی ویکی دیگه ازهمسر دومش که بیوه بوده و فوت کرده به نام کنمیتسو که دوساله تو المان درس میخونه خودش ژاپنیه وخانومش اروپایی یا بهتره بگم المانی

-وایستا ببینم شوسکه فوجی همون ....

امولی:اره همون بازیکن جدیده است که موهاش بژه چشماش ابیه وسبک بازیش محشرهههه

-خــــــــــــــــب؟

امولی: خیلی پولدارن

-خب؟

امولی: یه دختر دارن به نام تیفانی که مثل اینکه خواهر دوقولش همون گمشده شون هستش و  طبق تاریخ تولدی که گفت ومشخصاتی که اینجا نوشته شده گمشده ی اونا ...توهستی


نظرات شما عزیزان:

ایانا
ساعت20:17---22 مرداد 1395
عالیییی بود دختررر ایول داری

ببخشید این چند مدت نبودم درگیر فوتبال بودم شرمنده
پاسخ:خواهش اباجی


رکسانا
ساعت11:22---20 مرداد 1395
ینی دیگه ادامش تویه وب جدیدته ؟؟ادرسشو میزاری؟؟
پاسخ:این وبhttp://einhie.mihanblog.com/


رکسانا
ساعت13:30---18 مرداد 1395
من دیشب تا الان کل رمانتو خوندم وایییییییییییییییییییییییییییی یی واقعا عااااااااالیه اصلا نمیشه در موردش حرف زد خیلی قشنگذنوشتی ترو خدا زود تر بقیشا بزار
خیلی ممنون ادامه ی رمان های توی وب جدیدم نوشته میشه:)


A r m i t a # v a m p i r e
ساعت19:59---15 مرداد 1395
چیش عالی بود
هروقت میلاد اومد چت روم به من بگو کار بسی ضروری باهاش دارم
پاسخ:ممنون اوکی


هایجین
ساعت23:57---12 مرداد 1395
[وب سایت]
خداروشکر که از اینجا نمیری آجی.هورااااااااا.
خب بریم سراغ رمان.خداییش خوب ایجی رو ضایعه کردی.
دلم خنک شد.آخـــیــــــش خیلی رو مخ بود.
راستی یه سوال.... روزگار تلخ رو ادامه نمیدی؟؟؟
به نظرم خیلی قشنگ بود.♥
پاسخ:ممنون روزگار تلخ نه حوصله ندارم فقط شاید خلاصه شو بزارم


سایو فوجی
ساعت15:22---11 مرداد 1395
نبایدم بری
عاولی
پاسخ::)مرسی اجی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:










آخرینویرایش:



جدیدتر 1 2 3 4 5 قدیمی تر




POWERED BY MIHAN BLOG.COM
پستالکترونیک
تماسباما

هر چی بخوای هست

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟ انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟ نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم بازیمون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بوددیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوحرف ما دری وری بعد حرف، بیخود یه دست کتک بود شما ناز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بودآرزوم توپ هفت سنگی بود، عشقت تلوزیون رنگی بود خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بودما تو رویا خونه ساخیتم، حقیقتو دور انداختیم شما نجنگیدینو بردین، ما جنگیدیمو باختیم ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین شما آهی نداشتین، ما جز آه راهی نداشتیم دیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوشما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم لباس شما خارجی نو از اون مارک دارا لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورادیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باورفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بودولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بودشورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین ____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$

вαяcнαѕвѕ

نظر بده! تبریک ها!!!!!!! نظر موخااااااااااااااااااام! جرئت داری نظر نده!میکشمت!

Aυтнσяѕ

Isabel :)()

Aяcнινєѕ

مرداد 1397
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
همه آرشیوها

Mу Fяιєη∂ѕ

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
پرفسور سوها استار
وب جدیدم
وب قفنوس ارزوها
وب سایو ژونم
وب کیانا جان
ارشیو98
وب جدید ماشایا جان
وب هانی جان
وب ابجی مَرضیم
وب ملینا جان
وب عارفه جان
وب ناهید ژونم
وب ارمی جون
وب رایا جون
وی روشنا
روز نوشته های پر طلا
دخمل خاص
وب مرلی جونم
وب ناهید ژونم
یادم باشی خودم
کدهام مرضی
رمان های دوستان
وب ماشایا جونم
وب یون جون
وب ریما جونم (رمان های ریما و ریوما)
وب هاجین جونم
وب ریما جون
وب دلیا جون
دانلود اهنگ ترکیه
Marسئو رایگان free seo
وب سارا جان
وب جدید اجیم
لی مین هو بازیگر کره ای
وب مدرسه ام برید تورو خدا
وب ساوو جون
وب ریواس جان
وب مریم جان
وب سودویو جان
وب میساکی جان
وب سولیمازجان
وب میوپ جون
وب انیسا جوونم
وب مهتاب جان
وب اتنا جون
وب ایانا جونم
وب ملیکا جونم
وب مرضیه جان
وب یک خورجین خندم
وب عاشقان شیطانیم
وب ریونا(ریوما)جونم
وب دلنوشته های ما
وب سوم سایو ومیساکو جونم
وب نازاکا جونم
وب دانستنی های ماشایا جونم
وب دوم ابجیم تیفانی
وب ابحیم مرضیه
وب دخترونه سایو جونم
وب مرلیا یاهمون فاطی جونم
وب دوم سایوری کیکوماروجونم
وب هایجین جونم
وب سایشا جونم
وب یاصاحب زمان منو هما جونم
وب کریستاارگار جونم
وب تیارانا جونم
یوکوجونم
وب ریونا جون!
میساکو جان
میوسا جونم
الینا جون
رویاجون
(the prince of tennis) سایوری کیکوماروجونم
سونیا جون
وب ابجیه گلم تیفانی جون
وب سحر جون
علم اموز
رمان های ترسا جون
فاطی جون
وب خوشمل لیندا جون
وب لوشی جون
وب ناز رایاجون
وب ایکا جون
وب خوشمل سایو جون
وب قشنگ ارمیتا جون
غذا ریز تایمری اکواریوم

همه لینکها

Lιηкѕ

سونامی چت
اصفهان چت
وی چت
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
همه لینکها ارسال لینک

Aятιcℓєѕ

بعد مــدت ها...
رقص مرگ6
عکس شخصیت های اصلی رمان رقص مرگ
رقص مرگ5
بی وفا 16
رفقام
بی وفا 15
رقص مرگ4
سرنوشت بدنوشت پارت 1
بی وفا14
تفلد مرلی
رقص مرگ 3
باز سوتییییییییییی
......
بی وفا 13
رقص مرگ 2
رقص مرگ قسمت 1
رمان رقص مرگ
شرمنده
روزگار تلخ10
بی وفا قسمت 12
خلاصه قسمت ها بی وفا
بی وفا قسمت 11
بی وفا قسمت10
بی وفا قسمت 9
روزگار تلخ 9
تولد دوقلوها
تنها خاطره(بخش دوم)
تنها خاطره(بخش اول)
ترسناک ترین داستان دنیا
منو عشق در دوراهی
تولد الینا
جاوی عشق44(قسمت پایانی)
جادوی عشق 43
روزگارتلخ8
بیوگرافی(درخواستی)
جادوی عشق 42
جادوی عشق 41
جادوی عشق 40
جادوی عشق39
روزگارتلخ7
دیونم؟
جادوی عشق38
عشق تلخ
جادوی عشق 37
جادوی عشق36
جادوی عشق35
سلام به شما وبگردای عزیز
پرسش

<-PollName->

<-PollItems->



مبدل قالب میهن بلاگ به بلاگفا

هدایت به بالا

كد هدایت به بالا