جادوی عشق9

[cb:blog_title]

♥امپراتور تنیــــس♥

جادوی عشق9

جمعه 17 مهر 1394

15:52

نویسنده : Isabel :)

اینهیه ته دریاچه به یه شاخه درخت گیر کرده بود!

با سرعت به سمتش شنا کردم ترس تمام وجودم رو گرفته بود اون رو از شاخه جدا کردم ومحکم بغلش کردم به سمت روی اب شنا کردم 

سرم رو از اب بیرون اوردم و نفسی تازه کردم اما اینهیه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اون حالش خوبه؟؟؟؟؟؟؟

به سمت خوشکی شنا کردم اون رو تا جای یه درخت اوردم اینکه فکر میکردم چشماش رو باز نمیکنه باعث شد اشک از گونه هام سرازیر شه با ترس دست 

هام رو قفل کردم وشروع کردم به شک دادن 

-اینهیه!!!!!!!

-اینهیه خواهش میکنم چشمات رو باز کن !!!!!

-اینهیه عزیزم چشمات رو باز کن به خاطر من ..........

اون به هوش نیومد محکم بغلش کردم وفقط گریه میکردم اون عشقم بود !

{اینهیه}

اینهیه اینهیه چشمات رو باز کن این صدایی بود که مدام میشنیدم  تازه یادم اومد که چه دسته گلی به اب دادم همینطور تو فکر بودم که سنگینی و گرمای چیزی 

رو رو لبام احساس کردم بهم احساس ارامش میداد احساس گرما !!!!!

یکی از چشمام رو باز کردم اینکه ایجی بود 

پرو چشم من رو دور دیده ! محکم چشمای خیسش رو بسته بود 

یه تکونی به خودم دادم تا حد اقل ولم کنه!

بعد مثل تو فیلم ها چشمام رو باز کردم!

ایجی:اینهیه تو زنده ای؟؟؟؟؟؟؟؟

-چیه انتظار داشتی بمیرم مگه جات رو تنگ کردم!

ایجی:نه این چه حرفیه!!!!!!!

-خوب حالا ولم کن !

ایجی من رو از اغوشش جدا کرد!!

ایجی:مگه نگفتم نرو!

-خوب  منظور!

ایجی:این کار هارو نکن اخر یه بلایی سرت میاد 

-خوب بیاد به تو مربوط نیست

ایجی:جای تشکرته!

-منت میزاری!

ایجی:اینهیه پااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات!

-هان!

ایجی پام رو تو دستاش گرفت :داره خون میاد !

-خوب میگی چی کار کنم !

ایجی ظل زد تو چشمام!

ایجی:زود باش دیگه!

-چیه نشستی داری زلیخارو نگاه میکنی؟؟؟؟؟؟؟

ایجی:نه زود باش گریه کن!

-بچه شدی! من رو گریه !

ایجی:باید یریم!

خوب من خواستم بلند شم

ایجی:میخوای راه بری؟؟؟؟؟؟

-پ ن پ میخوام بخزم اره میخوام راه برم!

ایجی:با این پات مگه من میزارم 

بعد من رو کول کرد!

-نمیخوام بزارم زمین!

ایجی:حرف بی خود نزن باید بریم که داره دیر میشه!

{ترسا}

دو ساعت بود که یک کلمه حرف هم نزده بودم یه اینکه اصلا نخندیده بودم داشت حوسم سر میفت یه هو یه فکی زد به سرم اره خودشه!

به یه تنه ی تو خالیه درخت ظل زدم و شروع کرد عین دیونه ها خندیدن!

شیرایشی:ترسامتعجب

شیرایشی:حالت خوبه

-بیا اینجا یه چیزی بهت نشون بدم که از خنده گریه میکنی!

شیرایشی با تعجب اومد سرش رو نزدیک تنه کرد من هم هولش دادم تو تنه و با کله رفت تو!

-خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

شیرایشی:منو بیار بیرون دارم خفه میشم

کشیدمش بیرون و جفتمون پرت شدیم رو زمین

شیرایشی:ازار داری!

-نهههههههههههههه

شیرایشی:معلومه

من تو بغلشش بودم داشتیم جر بحث میکردیم که نگاهمون افتاد به یه مار جفتمون ساکت شدیم

مار با تعجب نگاهمون میکرد (من اینجوری فکرمیکردم) شیرایشی من رو محکم بغل کرد نترس عزیزم!

شیرایشی:من کنارتم!

-سعی میکنم!

مار اومد سمتمون داشتیم قبض روح میشدیم..........

بعد مار خیلی ریلکس از کنارمون رد شد!

-ترسوووووووووووووووووووووووووووووووووو!

شیرایشی:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-حرف نزن بیا بریم تا چیز دیگه ای پیدا نشده تا تیکه تیکه مون کنه!

{دانای کل}

رویا یه جا خم شده بو و با دقت به یه چالی گل نگاه میکرد ریوما داشت عقبکایی راه میرفت که خورد به رویاو............

رایا صورتش پر گل شده بود

ریومامتعجب

رویا با خشم از جاش بلند شد

بعد فریاد زد:مگه تو کوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ریوما:اروم باش !

رویا:بلند تر داد زد :تو به من بگو من کجام نا ارومه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ریوما:شما همه جاتون ارومه

بعد رفت یه بتری اب اورد و صورت رویا رو با دقت شست و دسمال خشک کرد!

رویا رفت روی چمن ها دراز کشید ریوما هم رفت کنارش!

ریوما:میگم رویا!!!!!!!!!!

رویا:بنال!!!!!!!!

ریوما:من خیلی دوست دارم 

رویا تا میخواست حرف بزنه که ریوما با انگشتش جلویدهن اون رو گرفت:ازت خواهش میکنم خواهش میکنم از احساسات به مه حرف نزن باشه!

رویا:سرش رو تکون داد !

بعد ریوما ولش کرد!

رویا:اما 

ریوما:من این جوری راحت ترم!

لوشی و هما

لوشی و هما تا از نظر ها گم شدن پلاستیک هاشون رو پرت کردن و دراز به دراز خودشون رو پرت کردن رو چمن ها

لوشی:اینهیه هم چه انتظار هایی  داره به خدا!

هما:بزار کپه مرگمون رو بزاریم!

لوشی:اینهون خرس میخوابی!

هما:دیگ به دیگ میگه روت سیاه!

لوشی:یعنی من خرسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هما:پ ن پ من خرسم !

اونا تمام وفقط با هم کلنجار میرفتن!

ثریا و کاباجی

 

 

ثریا  نوشابه با خودش اورده بود و هر کاری میکرد باز نمیشد حسابی اعصبانی شده بود

ثریا:تو با من لج میکنی حالا باز شو!

کاباجی اومد و اون رو از دستش گرفت :این جوری وا نمیشه اوی

بعد با یک حرکت بازش کرد 

ثریا اون رو از کاباجی گرفت:من شلش کردم!پوی!

کاباجی:خخخخخخخخخخخ

ثریا:نخند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ایکاو سیچی

 

ایکا رسید به یه درخت که به غول خودش خیلی با حال بود بعد گرفت مبایلشو به سمت سیچی پرت کرد:اینو بگیر!!!!!!

شروع کرد از درخت بالا رفتن!

سیچی:متعجب

ایکا:حالا بیا از من عکس بگیر!

سیچی:نمیگی بوفتی!

ایکا:زود باش !

سیچی از خانم عکس گرفت و ایکا اومد پایین :اورین اورین عکس خوبی شد حالا به بچه ها نشون میدمش 

سچی:شیطون!!!!!!!!!!!!!!!

ایکا:سییییییییییییییییییییییچی!!!!!!!!!

سیچی:یادته قبلا میخواستم ازت در خواستی کنم 

ایک:اره خوب!

سیچی:حالا اون رو تکرار میکنم! سیچی:در خواست من اینکه...........

 

رایا و تزوکا

رایا میخواست یه پاکت رو برداره که تزوکا جلوش رو گرفت!

رایا:چی کار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تزوکا:این سنگینه نمیخوام چیز سنگین بلند کنی!

رایا:جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان!

تزوکا:بیا برگردیم !

رایا:اول جواب منو بده برای چی دوست نداری من چیز سنگین بلند کنم مگه واسه تو مهمه!!!!!!!!!

تزوکا:تو هیچی نمیدونی!

رایا تا موقعی که رسیدن به قرار تو فکر بود و هیچی حرف نزد!

همه بودن اما.................

ارمیتا:پس اینهیه کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امولی:ایجی هم با اون بود!

فاطی:با هم بودن؟؟متعجب

الینا:یعنی تو نمیدونستی!

سایو:اگه نمیدونست پس ازار داره که میپرسه!

فوجی:یعنی چه اتفاقی افتاده من دلم شور میزنه

سایو رفت پیش فوجی:نگران نباش همه چیز درست میشه!

اینویی:اگه تا نیم ساعت دیگه نیومدن ما میریم دنبالشون!

فوجی:اوکی!

لوشی:اون جارو!!!!!!!!!!!!

هما:ایجی و اینهیه!

ترسا:دارم درست میبینم !

ایکا:ایجی اینهیه رو کول کرده  !

رایا:خدا مرگمون بده!

امولی:از اینهیه بعید بود!

سلیو :زود قصاوت نکنید!

بعد فوجی  با سرعت رفت به سمتشون  

فوجی:اینهیه حالت خوبه!

ایجی:اره خوبه!

ثزیا:چی شده!

ایجی:یه دکتر خبر کنید بعد براتون میگم!

سایو:دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایجی:اره!

{بعد از رفتن دکتر اتاق دخملا}

ایجی:خوب این طوری بود که اینهیه صدمه دید!

جالب اینکه بعضی قسمت هاشو سانسور کرده بود!

{شب اینهیه}

ساعت 1 نیمه شب بود که من بی خواب شده بودم و رفتم بیرون که قدم بزنم!

 داشتم قدم میزدم همه جا تاریک بود که صدایی از پشت شنیدم واقعا ترسیدم اخه این موقع شب تو جنگل!

به خوم میگفتم که خیالاتی شدی اما چیزی رو شونم حس کردم ترس تمام وجودم رو گرفته بود برگشتم............

خوب اگه میخوای بدونی ادامه رمان چی مشه نظرات رو به 30 تا بروسوند 

اوکی؟؟؟؟؟؟؟؟

 


نظرات شما عزیزان:

امولی
ساعت8:42---21 مهر 1394
من برگشتم







می ترکونم
باشه


سایو فوجی
ساعت0:33---19 مهر 1394
[وب سایت]
برای اینکه اخلاقمو تغییر بدی دیگه

پاسخ:اهان فهمیدم عزیزم


هما
ساعت22:34---18 مهر 1394
خو بزار تا بگم
پاسخ:بگوعزیزم


هما
ساعت19:48---18 مهر 1394
واقعا چه باحال راسی تو که جکو نگفتی اینو به عنوان شیرینیه مدرسه گفتم
پاسخ:ای همایه ناقلا


سایو فوجی
ساعت17:28---18 مهر 1394
[وب سایت]
مرسی
پاسخ:بابت چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟


Tifani Fuji
ساعت17:20---18 مهر 1394
بابا ایجی گناه داره اخیییی اجی یخورده به احساساتش پاسخ بده دلش میشکنه دلت میاد؟؟؟
پاسخ:اخه من از پسرا بدم میاد و ایجی.......... خوب باشه حالا یه کاریش میکنم!


هما
ساعت17:12---18 مهر 1394
بعد رفتیم کارگاه آموزشی اونجا نشستیم رو صندلیا و بعد دو تا خانوم که بعدا فهمیدیم کین اومدن و بین بچه ها مسواک دادن اونم چه شکلی حدودا ده سانت و بعد وسطش عکس یه دایناسور با دهن باز و برسش دو سانت و رنگش نارنجی خیلی بچگانه بعد گفتن برید دندوناتون رو با آب خالی بشورید بعد رفتیم تو روشویی و شستیم و به کل آخ و اوخ بچه ها رو هوا بود چرا بعضیا به خاطر کوچیک بودنش بعضیا به خاطر تلخ بودن مسواک فک کنم توهم زده بودن آخه اصن اونجوری نبود خو حالا واسه اینکه بفهمی واسه چی اینارو بمون گفتن قسمت بعدو بزار
پاسخ:باشه میزارم! اما بگو دیگه!!!!!!!!!


هما
ساعت16:55---18 مهر 1394
باشه میگم فقط یه چیزی چرا منو لوشی رو انداختی به جون هم
پاسخ:چون جفتتون خیلی باحالین و به حالت شوخی باهم جر وبحث میکنید ولی در دل خیلی هم دیگه رو دوست دارید


آیکا
ساعت15:17---18 مهر 1394
وایییییییی
پاسخ:چی چرا متعجبی گلم!


الینا فوجی
ساعت2:39---18 مهر 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
بیشور مومو اصلا منو تحویل نمیگیره.
معلوم نیس کدوم گوریه
خودم بایس برم دنبالش..
پاسخ:نه بابا اون همش تو فکر تو هستش !


الینا فوجی
ساعت2:36---18 مهر 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
از این صحنه های عشقی واسه ما هم بزار دیگه..
گناه دارم خو ..
پاسخ:نگران نباش تا اخر اردو واسه همه میزارم!


الینا فوجی
ساعت2:32---18 مهر 1394
- [ایمیل]
از این صحنه های عشقی واس ما هم بزار دیگه ...
خخخخخخ
عاااااااالی بووووووووووود
پاسخ:همه چیز رو که تو یه قسمت نمیزارم یه خورده بصبر!


سایو فوجی
ساعت19:53---17 مهر 1394
[وب سایت]
اینهی ترو خدا اخلاقمو اینطوری نشو نده
دلم نمیخواد به فوجی بچسبم
اخلاقمو عین خودت نشون بده
اوکی؟
پاسخ:اوه!!!!!!!!!!!!!! اوکی جیگر!!!!!!


هما
ساعت19:44---17 مهر 1394
شنیده بودم
پاسخ:وای خدا هما تو ما رو گرفتی!


فاطی
ساعت19:40---17 مهر 1394
[وب سایت]
رمااااااان رمااااان هی هی.....
پاشهههههههههههههههه!!!!!!!!!


هما
ساعت19:20---17 مهر 1394
جکو میگم خیلی تکراری بود جدید بزار
پاسخ:ای بابا جوکم کو؟؟؟؟؟؟؟خوب سوتی برات میگم :یه روز یه پسره تو کلاس داشته با دوستش پچ پچ میکرده بعد معلم میاد خط کش رو به سمتش میگیره میگه ته این خط کش یه ابله هستش پسره میگه:ببخشید کدوم تهش میگه نفهمیدم واسه چی اخراجم کرد


هما
ساعت19:19---17 مهر 1394
نچ نچ نچ نچ چرا جلو ما صحنه به اضافه هیجده میاین ها
پاسخ:چی کار کنم دیگه


Azra fuji
ساعت19:16---17 مهر 1394
- [ایمیل]
وای خیییییییییییییییییلی باحال بود ادامههههههههه
پاسخ:باشه اما الان نه فردا!


اتنا ایچیزن
ساعت18:55---17 مهر 1394
[وب سایت]
دخمل خیلی باحال بود
واقعا ممنونم دخمل


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:33---17 مهر 1394
[وب سایت]
ن بفکر خودتم باش ولی من تکمیل کردم ک هروق تونستی بزاری قربونت
ممنون گلم فردا میزارم عزیزم!


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:31---17 مهر 1394
[وب سایت]
الان رفتن نظراتو دیدم 29 تا بود اینم 30 تخدیم با عقششش ب اینهی جون خودم
پاسخوای خدای من انتظار نداری که الان بزارم


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:28---17 مهر 1394
[وب سایت]
عــه سلوووم آجی خوفی؟؟آره دیگ ایجی داش بهت تنفص مصنوعی میداد دیه یا همون اول بوسید؟؟!!ای ایجی فرصت طلبن ابراز پشیمونی نیشت دالم میگم کاااااااار خررررررر است....من خواب دووووووووووس
پاسخ:سلام گلم میدونم
پاسخ:


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:23---17 مهر 1394
[وب سایت]
امیدوارم 30 تا شده باشه
پاسخ:منم مثل تو امید وارم


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:23---17 مهر 1394
[وب سایت]
بدووووووووووووو بعدی
پاسخ:اوکی


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:22---17 مهر 1394
[وب سایت]
وااااااااااااای آجی خدا بهت رحم کنه ی حیوون خوب از آب دراد اگ حیوون باشه
پاسخ:نگووووووووووووووووووووووووووو من میترسم!!!!!!!!!!!!!


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:21---17 مهر 1394
[وب سایت]
هی هیییییییی رمااااااااااااااااااااااااان
پاسخ:اوکی×!!!!!!!!!!!!!


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:21---17 مهر 1394
[وب سایت]
بعدییییییییییییییییی موخوااااااااااااااااام
پاسخ:گفتم که گلم


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:20---17 مهر 1394
[وب سایت]
من بعدییییییییییییییییییی
پاسخ:اول تکمیل نظرات دو قسمت


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:20---17 مهر 1394
[وب سایت]
نظظظظظظظظظظر چندتا دادم؟؟!!
پاسخ:نمیدونم شمارش از دستم در رفت


رویا
ساعت18:19---17 مهر 1394
- [ایمیل]
ایولا عالی بووووووووووووووووووود
پاسخ:ممنون


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:19---17 مهر 1394
[وب سایت]
واقعا عااااااااااااااااالی بود....ن.....معرکه بود

لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:18---17 مهر 1394
[وب سایت]
واااااای انسان بی مسولیتو آزاد ینی منو هماچی چیه بابا لم بده ب تنه ی درخت بیخی کاااار اصن کااااااااااااار خر است خوابو عشق
پاسخ:این ابراز پشیمنیه دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:17---17 مهر 1394
[وب سایت]
انقد ضد حال دوس میدالم مخصوصا موقع لاو ترکوندن دونفر اونم جای حساسشما اینیم دیه
پاسخ:منم مثل تو


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:16---17 مهر 1394
[وب سایت]
نوموخوااااااااااااام من موخواااااام تنفس مصنوعی ببینم اونم از نزدیک کاشکی من یدفه سر میرسیدم واااای چ کیفی میدادخخخخخخ
پاسخ:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نفس مصنوعی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اه


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:14---17 مهر 1394
[وب سایت]
ای شیطون منو باش فک کردم یه اتفاقی برات افتاد ولی همون بهتر ک نیافتاد

ولی......

اولین بوسه ی عشق ...خخخخخ....
پاسخ:ای لوشی یه نا قلا............


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:12---17 مهر 1394
[وب سایت]
عـــــــــه پس چهارمین نظظظظظظظظظظر هوووووولا چهارمین نظر منم
پاسخ:خخخخخخخخخخخ


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:11---17 مهر 1394
[وب سایت]
دومین نظظظظظظظظظظظظظظظظر
پاسخ:اوکی


armita kikumaru
ساعت17:37---17 مهر 1394
[وب سایت]
عالییییییییی بود اینهی جون
پاسخ:ممون گلم!


سونیا تزوکا
ساعت17:28---17 مهر 1394
ممنونم راستی اگه دوسداری بیا وبم اعلام شخصیت کن ایجی خالیه ( واسه یه رمان که از هفته بعد شروعش میکنم
پاسخ:اومدم به کسی ندی ها


فاطمه اایچیزن
ساعت17:18---17 مهر 1394
عالی بود اینهیه جون من همون فاطمه شیرایشی هستم اوا اینکه عکس عجق من یعنی هیکاروست خخ
اره عزیزم شناختمت ممنون گلم اره هیکارو است خخخخخ


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:










آخرینویرایش:



جدیدتر 1 2 3 4 5 قدیمی تر




POWERED BY MIHAN BLOG.COM
پستالکترونیک
تماسباما

هر چی بخوای هست

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟ انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟ نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم بازیمون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بوددیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوحرف ما دری وری بعد حرف، بیخود یه دست کتک بود شما ناز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بودآرزوم توپ هفت سنگی بود، عشقت تلوزیون رنگی بود خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بودما تو رویا خونه ساخیتم، حقیقتو دور انداختیم شما نجنگیدینو بردین، ما جنگیدیمو باختیم ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین شما آهی نداشتین، ما جز آه راهی نداشتیم دیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوشما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم لباس شما خارجی نو از اون مارک دارا لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورادیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باورفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بودولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بودشورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین ____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$

вαяcнαѕвѕ

نظر بده! تبریک ها!!!!!!! نظر موخااااااااااااااااااام! جرئت داری نظر نده!میکشمت!

Aυтнσяѕ

Isabel :)()

Aяcнινєѕ

مرداد 1397
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
همه آرشیوها

Mу Fяιєη∂ѕ

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
پرفسور سوها استار
وب جدیدم
وب قفنوس ارزوها
وب سایو ژونم
وب کیانا جان
ارشیو98
وب جدید ماشایا جان
وب هانی جان
وب ابجی مَرضیم
وب ملینا جان
وب عارفه جان
وب ناهید ژونم
وب ارمی جون
وب رایا جون
وی روشنا
روز نوشته های پر طلا
دخمل خاص
وب مرلی جونم
وب ناهید ژونم
یادم باشی خودم
کدهام مرضی
رمان های دوستان
وب ماشایا جونم
وب یون جون
وب ریما جونم (رمان های ریما و ریوما)
وب هاجین جونم
وب ریما جون
وب دلیا جون
دانلود اهنگ ترکیه
Marسئو رایگان free seo
وب سارا جان
وب جدید اجیم
لی مین هو بازیگر کره ای
وب مدرسه ام برید تورو خدا
وب ساوو جون
وب ریواس جان
وب مریم جان
وب سودویو جان
وب میساکی جان
وب سولیمازجان
وب میوپ جون
وب انیسا جوونم
وب مهتاب جان
وب اتنا جون
وب ایانا جونم
وب ملیکا جونم
وب مرضیه جان
وب یک خورجین خندم
وب عاشقان شیطانیم
وب ریونا(ریوما)جونم
وب دلنوشته های ما
وب سوم سایو ومیساکو جونم
وب نازاکا جونم
وب دانستنی های ماشایا جونم
وب دوم ابجیم تیفانی
وب ابحیم مرضیه
وب دخترونه سایو جونم
وب مرلیا یاهمون فاطی جونم
وب دوم سایوری کیکوماروجونم
وب هایجین جونم
وب سایشا جونم
وب یاصاحب زمان منو هما جونم
وب کریستاارگار جونم
وب تیارانا جونم
یوکوجونم
وب ریونا جون!
میساکو جان
میوسا جونم
الینا جون
رویاجون
(the prince of tennis) سایوری کیکوماروجونم
سونیا جون
وب ابجیه گلم تیفانی جون
وب سحر جون
علم اموز
رمان های ترسا جون
فاطی جون
وب خوشمل لیندا جون
وب لوشی جون
وب ناز رایاجون
وب ایکا جون
وب خوشمل سایو جون
وب قشنگ ارمیتا جون
غذا ریز تایمری اکواریوم

همه لینکها

Lιηкѕ

سونامی چت
اصفهان چت
وی چت
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
مجله خبری کسب و کار برتر
همه لینکها ارسال لینک

Aятιcℓєѕ

بعد مــدت ها...
رقص مرگ6
عکس شخصیت های اصلی رمان رقص مرگ
رقص مرگ5
بی وفا 16
رفقام
بی وفا 15
رقص مرگ4
سرنوشت بدنوشت پارت 1
بی وفا14
تفلد مرلی
رقص مرگ 3
باز سوتییییییییییی
......
بی وفا 13
رقص مرگ 2
رقص مرگ قسمت 1
رمان رقص مرگ
شرمنده
روزگار تلخ10
بی وفا قسمت 12
خلاصه قسمت ها بی وفا
بی وفا قسمت 11
بی وفا قسمت10
بی وفا قسمت 9
روزگار تلخ 9
تولد دوقلوها
تنها خاطره(بخش دوم)
تنها خاطره(بخش اول)
ترسناک ترین داستان دنیا
منو عشق در دوراهی
تولد الینا
جاوی عشق44(قسمت پایانی)
جادوی عشق 43
روزگارتلخ8
بیوگرافی(درخواستی)
جادوی عشق 42
جادوی عشق 41
جادوی عشق 40
جادوی عشق39
روزگارتلخ7
دیونم؟
جادوی عشق38
عشق تلخ
جادوی عشق 37
جادوی عشق36
جادوی عشق35
سلام به شما وبگردای عزیز
پرسش

<-PollName->

<-PollItems->



مبدل قالب میهن بلاگ به بلاگفا

هدایت به بالا

كد هدایت به بالا