جادوی عشق 12

[cb:blog_title]

♥امپراتور تنیــــس♥

جادوی عشق 12

سه شنبه 21 مهر 1394

18:26

نویسنده : Isabel :)

-اره همه به جزمن تو عاشق شدن!

هما:من که اره اما از بابت تو مطمعن نیستم!

یکی اروم زدم رو بازوش!

هما:باشه  باشه!

همه سوار اتوبوس شدیم !

رایا:یه خبر دارم!

ترسا:خوب خوش خبر باشی!!

رایا:زیاد مطمعن نیستم که خبر خوبی باشه!

بچه ها بگو دیه!

رایا:باشه به علت نفله شدن خانم مربی یه شخص جدید مربی مون میشه که!

لوشی:الهی جای دستش گردنش میشکست هنوز واسه اون تمرین های سخت شبا کابوس میبینم!

رایا:داشتم میگفتم یه دوتا تازه وارد هم داریم!

ایکا:اونا دیگه کین/؟؟؟

رایا:یکیشون از بازیکن های ریکایدا هستش فکرکنم اسمش باشه س...

که سیچی گفت:سانادا!!!!!

رایا:اره خودشه اون یکی هم اوشین هستش !

ارمیتا:اوشین دیگه کیه؟؟؟

رایا:نیادم !

هما:بچه ها امشب همه خونه من دعوتید!

لوشی:به مناسبت چی؟؟؟

هما:مناسبت نمیخواد که نابغه!

هما:چه طوره از همین جا بریم خونه ی من!

امولی:نههههههههههه!

رویا:باید یه استراحت کوتاه کنیم یه لباس مناسب بپوشیم!

هما:لباس واسه چی؟؟

رایا:اصلا امشب مهمونی میگیریم!

ترسا:این شد حرف حساب!

هما:باشه ! اما خونه من!

فاطی:تازه واردا روهم دعوت کنیم!

ثریا:اره فکر خوبیه!

هما:ساعت نه باشه!!!

سایو:اره فکر خوبیه حال وهوامون هم عوض میشه وبا بچه های جدید اشنا میشیم!

-خوب به گمانم رسیدیم!

همه پیاده شدیم رایا وترسا با هما رفتن تا بهش کمک کنن!

من هم زنگ زدم که اکرم و امیر رو دعوت کنم واسه امشب!

{هما}

رفتیم به سمت خونم اما دم در دونفر اشنا دیدم وا اینکه سامانتا وسامان بودن!اونم کنار هم!

-سامانتا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سامانتا:وا هما جون عزیزم برگشتی گلم!

-اره خوب اینجا شما دوتا ؟؟؟؟

سامانتا:اومدم واسه دیدنت !

-بفرمایید تو 

وا به دست راست سامانتا انگشت دومش یه حلقه بود همین طور دست سامان مشکوک شدم گفتم:واستیت ببینم جریان این حلقه ها چیه؟؟

سامان:خوب...........

سامانتا:مادوتا...........

سامان:نامزد کردیم!

ترسا:مبارک باشه!

رایا:واقعا مبارک باشه!

-من باید الان بفهمم !

سامانتادستم رو کشید ومن رو برد توخونه:این قدر جوش نزن!

{اینهیه}

خوب امشب دلم میخواست لباس مجلسی بپوشم لوشی هم اتاق  من بود اون تازه اومده بود ولباس امشبش رو اورده بود!

خوب فکر کنم این خوب باشه 

لوشی:وا؟؟؟؟مگه میخوای شوهر کنی برو عوضش کن!

-وا مگه چشه؟؟؟

لوشی:چشم نیست دماغه برو عوضش کن بهت میگم!

_خوب اینارو بپوشم؟؟

لوشی:باریک این بهتره!!! اما عالی نیست!

-برو بابا دلت خوشه!

لوشی:من اینارو میپوشم!

-خوبه افرین!

تق تق 

-بفرمایید

شوسکه:میگم ابجی امشب کیوان روهم دعوت کنم ؟؟؟

-هان!!! چی میدونم خوب دعوت کن!

لوشی:نههههههههههههههههههههههههه!

-وا چی شدی لوشی؟؟؟

لوشی:ه هچی !

خوب شب شد منو  شلوشی امده شدیم واومدیم بیرون شوسکه تو ماشین نشسته بو منتظر مابود!

سوار شدیم وحرکت کردیم!

{هما}

ترساورایا اماده شده بودن من هم اماده شدم خدمت کارا هم شام رو اماده کرده بودن منتظر بچه ها بودیم!

خوب اولین نفرات الیناومومو بودن!

رایا:خیلی خوش اومدید!

بعدایکا وسیچی بودن اینکه این هارو باهم میدیدم واقعا عجیب بود!

بعدی هاهم امولی و اکایا وثریا وکاباجی بودن!

بعد هم اینهیه و فوجی ولوشی بودن !

کم کم همه اومدن حتی تازه وارد ها !

خودشون رو به همه معرفی کردن اوشین هم از بچه های ریکایدا بود!

سایو امشب مثل فرشته ها شده بود یه لباس سفید پوشیده بود خیلی خوشگل شده بود!

{اینهیه}

نشستم رو مبل وهنزفریم رو تو گوشم گذاشتم!

یه سیب خیلی سرخ رو برداشتم تا خواستم گاز بزنم!

ایجی:مثل سفید برفی شدی!

-بععععععععععله!

ایجی:سفید برفی یه سیب خیلی سرخ رو گاز زد ومرد!

سیب رو میخواستم بزارم که ایجی دستم رو گرفت ونذاشت!

-چه مرگته؟؟

ایجی:خوب چرا نمیخوری سیبت رو!

-مگه نگفتی سفید برفی مرد ! خوب منم که از جونم سیر نشدم!

ایجی:ولی اون به خاطر عشقش برگشت!

-من که عشقی ندارم که به خاطرش برگردم!

ایجی:ولی کسی هست که با تمام وجودش دوست داره!

-خوب که چی !

ایجی:نگو !!!! فقط میخواستم بهت بگم !

-خوب اون شخص کیه حالا!

ایجی:اون منم که باتمام وجودم عاشقتم!

-خیلی پرو شدی یکم باهات خندیدم روت زیاد شد یه بار دیگه این حرف رو بزنی دندونات رو میریزم تو حلقت فهمیدی؟

ایجی:اما من فقط احساسم رو بهت گفتم!

-تو خیلی بیخود کردی!

بعد بلند شدم از جام!

ایجی:نرو!!!

-به تو هیچ ربطی نداره!!

{شوسکه}

داشتم دنبال سایو میگشتم به نظرم حالا وقته شه اون باید از احساس من به خودش بفهمه!

اوه اون اونجاست تو بالکن!

در رو اروم باز کردم ورفتم از پشت بغلش کردم!

سلیو:ولم کن این کارا دیگه چیه؟؟؟

-اخه چرا؟؟؟

سایو:چی چرا؟؟؟

-چرا نمیخوای بامن حرف بزنی چرا نمیخوای بامن قدم بزنی چرا دوست نداری بهت عشق به ورزم اخه چرا؟

سایو:منظورت چیه؟؟

شوسکه:دیگه خسته شدم الان خیلی وقته میخوام فقط بهت بگم دوست دارم اما تو حتی حاضر نیستی بهم نگاه کنی!

سایو:شوسکهههههههههههههههههه!!!!!!

-جانم!

سایو:منظورت رو نمیفهمم یعنی تو.....

شوسکه:من دیونتم من عاشقتم من میمیرم برات!!!

سایو:ام

بعد از دوباره بغلش کردم! خیلی بهم ارامش میداد گرمای وجودش بهم میگفت زندگی ادامه داره!

چونش رو گرفتم:توچشمام نگاه کن!

سایو:نه من نمیتونم!

-اگه دوسم داری توچشمام نگاه کن اگه نگاه نکنی میفهمم که دوستم نداری وبرای همیشه از زندگیت خارج میشم!

سایو با ترس ولرز تو چشمام نگاه کرد ولبخندی زد باورم نمیشد حس من یه طرفه نبود اونم من رو دست داشت

-الهی من فدای اون چشمای خشنگت برم!

بعد صورتم رو نزدیک صورتش کردم و......(دیگه بووووووووووووووووووووق)

{ایکا}

نشسته بودم رو صندلی وداشتم باگوشیم ور میرفتم!

گوشیم رو یه هو یه نفر از دستم کشید اون شخص سیچی بود!

سیچی:چی کار میکنی؟؟؟

-هیچی!!!!

سیچی:من هنوز منتظر جوابتم !

-جواب؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

سیچی:اره خوب!

بعد دستم رو کشید برد بیرون تو حیاط بعد جلوم زانو زد!

سیچی:برای یبار دوم عرض میکنم!

-خخخخخخخخخ

سیچی:بامن ازدواج مکنی؟؟؟

بعد از تو جیبش یه حلقهی پر از بلیران در اورد وبه سمت دستم اورد!

-ا.......ار......اره!

سیچی:چی؟؟؟؟تو قبول میکنی؟؟؟؟؟؟؟

-جواب من مثبته !!!!!!!!!

بعد حلقه روتو دستم کرد بعد من رو محکم بغل میکنه!

سیچی:امروز بهترین روز زندگیمه!

{ترسا}

داشتم تو باغ کنار گل ها قدم میزدم!

رفتم کنار اب که پام لیز خورد و......

خوب من که دستم شیکست بچه ها نظر بدید

امار نظرات خیلی پایین اومده!

برای ادامه رمان نظرات این بخش رو به 30 تا

برسونید وبخش قبل رممان قسمت 11 رو کامل کنید! باشه؟؟؟؟


نظرات شما عزیزان:

ثریا کاباجی
ساعت7:27---8 آبان 1394
[وب سایت]
عالییییییطییییییییییییییییییی. با طعم موزی
پاسخ:ممنون گلم


ساکونو
ساعت14:03---2 آبان 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
خوشبختم منم آذر
پاسخ:وای چه جالب منم خوش بختم


رینکاشی فوکارین
ساعت14:40---29 مهر 1394
[وب سایت]
عالی
پاسخ:ممنون گلم


ليندا
ساعت14:43---28 مهر 1394
[وب سایت]
خييييييييليييييي قشنگ بود مشتاقانه منتظرم كه ببينم قسمت بعدي چي ميشه
خیلی خوش حالم که خوشت اومده


هما
ساعت23:20---27 مهر 1394
شوخی بود
پاسخ:عزیزم میدونم که سوخی بود منم شوخیدم;-) 23333


هما
ساعت17:46---26 مهر 1394
لوشی اونو اینهیه نوشته بود منو نزن
پاسخ:وای چقدر من طرافدار دارم توابن وب هما پشتم رو خالی کردی جیگر


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:59---25 مهر 1394
میسی ک تخدیم کردی ب من
پاسخ:ببخشیدکه دیرشد باید زودتر ازاینا به تو تقدیم میکردم


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت18:57---25 مهر 1394
عاقا میگم منم عاشق نیستم ولی هما گف فقط خودشو تو عاشق نیستین...منم عاشق نیستم منو یادتو رفت بگین
پاسخ:این حس شیشم هما بود ما که ازبابت تومطمعن نبودیم


هما
ساعت11:51---24 مهر 1394
من به موبایل عادت دارم دستمم فرز تره روش
در ضمن ما روزای درسی کامپیتر نمی تونیم بریم اما گوشی چرا از نظر من موبایل راحت تره
پاسخ:منم دارم سعی میکنم که عادت کنم به این اوضاغ


می ساکو
ساعت9:49---24 مهر 1394
ممنون جالب بود
پاسخ:خوش حالم که خوشت اومد


هما
ساعت0:44---24 مهر 1394
من که همیشه با موبایلم
پاسخ:درووووووغ من که اصلابامبایل راحت نیستم نمیتونم تندبنویسم وگاهی اوقات اشتباه مینویسه حالادارم سعمیکنم رمان رو با همین گوشی بنویسم


Azra fuji
ساعت23:31---23 مهر 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
ادامه شو زود باش بنویس .خواهش !!
پاسخ:گفتمم که عذرا جون باید بصبری گلم بازم معذرت


هما
ساعت21:01---23 مهر 1394
اینهیه کجایی دختر
پاسخ:هبچی جیگرکامپیوترم خراب شده الان هم به هزاربدبختی بتمبایل اومدم


سونیا تزوکا
ساعت19:59---23 مهر 1394
عزیزم داستان رو شروع کردم بخونی خوشحال میشم
پاسخ:وای چه خوب اگه کامپیویوترم درست زود میام


Tifani Fuji
ساعت18:49---23 مهر 1394
[وب سایت]
اصلااااااااااا وابدااااااا حرف نداشت

بی نظیر و خیلی خیلی عاشقونه

خیلی ملایم و باحال بود

Very gooooood^^
پاسخ:ممنون ابجی


هما
ساعت12:35---23 مهر 1394
سلا چرا نیستی الان که تعطیلیه
پاسخ:ای بدشانسیه دیگه


رویا
ساعت21:46---22 مهر 1394
- [ایمیل]
رمان یالا
پاسخ:باشه


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت19:42---22 مهر 1394
[وب سایت]
خیلیییییییییییییییی عااااااااااااااااالی
پاسخ:ممنون گلم


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت19:38---22 مهر 1394
[وب سایت]
واااااااااااااااااااای لباساش خیلی خوجمل بود
پاسخ:خوش حالم که خوشت اومده


لوشـــــــــــــــــــی
ساعت19:37---22 مهر 1394
[وب سایت]
عااااااااااااااالی عااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااالی

لوشـــــــــــــــــــی
ساعت19:37---22 مهر 1394
[وب سایت]
عاقا من عاشقم؟؟ن من عاشقم؟؟من از تو دارم میپرسم من عاشقم؟؟منو از قلم انداختیا
پاسخ:نه عزیزبه فمرشماهم هستم


ساکونو
ساعت15:45---22 مهر 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
عالی بود آفرین . اما پات لیز خورد بعد چی شد؟ بزار برم با اینویی محاسبه کنم ببینم بعد چی می شه. من رفتم؟.راستی یه سوال. متولد چه ماهی هستی؟
پاسخ:اذر


هما
ساعت14:57---22 مهر 1394
هاهاهاهاها من عروسی همتون رو می بینم اما مزدوج نمیشم یو هاهاها چقد شیطونی کنم شما هم نمی تونین تلافی کنین اونقد حال میده

هما
ساعت14:55---22 مهر 1394
خو اینم ادامه ماجرای فراموش شده
بعد رفتیم اونجا مث بچه آدم نشستیم البته مجبورمون کردن گفتن هر کی اینکارو نکنه بیرون بعد نوبتی نوبتی بچه ها رفتن پیش اون خانم ها و بعد...
داد بچه ها بالا رفته بود ما هم مونده بودیم چی شده


فاطی
ساعت23:09---21 مهر 1394
یالا یالا یالا عروس بشی ای...اوااا...ببخشییید...اشتب شد
پاسخ:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟اول عروسیه تویه خانوم خانوما!!!!!!!خخخخخخخخخخخ


فاطی
ساعت23:08---21 مهر 1394
من رمان موخام یالااا...
پاسخ:باشه یه خورده بصبر!گلم!


فاطی
ساعت23:08---21 مهر 1394
رماااان رمااان هی هی...
پاسخ:باشه!!!!!!!!!


هما
ساعت23:05---21 مهر 1394
عالی بود فقط چرا سامنتا اینجوری بود به من بود اینجوری می کردم سامنتا هوی کدوم گوری بودی
در همان گوری که تو بودی سامنتا من گورای خوب خوب بودم بعد دسشو بالا کرد چشام گرد شد این چیه بعد دوزاریم جا افتد رفتم که مثلا هر دوشونو بغل کنم که یهو با کیف زدم پشت سر سامان و با دست پشت سر سامنتا بعد می گفتم شما غلط می کنین بدون من جشن می گیرین فعلا الان وای فای خاموش میشه بقیش بعدا
اما همینم خیلی عالی بود ممنون گلم اما سامنتا رسمی صحبت کرد
پاسخ:ببخشید اخه خجالت کشیده بود اورین اورین حصابشون روبرس!


رویا
ساعت22:44---21 مهر 1394
[وب سایت] - [ایمیل]
عاااااااااالی
پاسخ:ممنون رویا جون!


Tresa
ساعت22:05---21 مهر 1394
قسمت بعد کورانوسوکه چرتی گفت باید تا میتونم بزنمش
هیچ کس از کرم من در امان نیست...
ترسای اول
پاسخ:این جوری از کسی که دوست داره میخوای استقبال کنی؟؟؟؟


Tresa
ساعت22:03---21 مهر 1394
عاااااااااالی بود
پاسخ:ممنون ترسا جون!


سایو فوجی
ساعت21:00---21 مهر 1394
عالی بود دختر
پاسخ:ممنون دختر!


armita kikumaru
ساعت20:32---21 مهر 1394
[وب سایت]
بسی زیبا بود ایول
خخخخخ امروز رفتیم نمایشگاه طبیعت ولی اینگار رفتیم تیمارستان فقط دیوونه بازی در می اوردیم یه مرد داشت مارو راهنمایی میکرد هی میگفت خواهش میکنم گل های من ساکت دوستم بهش گفت زنم داری؟؟؟اگه نداری خیلی عالی میشه ؟ما اینجا پخش زمین شدیم مرده هم قرمز شد شانس اوردیم معلممون با ما نبود وگرنه فاتحمون خوندس
پاسخ:وامثل اینکه تنه تون میخاره!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:










آخرینویرایش:



جدیدتر 1 2 3 4 5 قدیمی تر




POWERED BY MIHAN BLOG.COM
پستالکترونیک
تماسباما

هر چی بخوای هست

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟ انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟ نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم بازیمون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بوددیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوحرف ما دری وری بعد حرف، بیخود یه دست کتک بود شما ناز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بودآرزوم توپ هفت سنگی بود، عشقت تلوزیون رنگی بود خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بودما تو رویا خونه ساخیتم، حقیقتو دور انداختیم شما نجنگیدینو بردین، ما جنگیدیمو باختیم ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین شما آهی نداشتین، ما جز آه راهی نداشتیم دیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باوشما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم لباس شما خارجی نو از اون مارک دارا لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورادیدی داری دیدی داری داری دیدی داری داری ... مام بام باورفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بودولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بودشورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین ____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$

вαяcнαѕвѕ

نظر بده! تبریک ها!!!!!!! نظر موخااااااااااااااااااام! جرئت داری نظر نده!میکشمت!

Aυтнσяѕ

Isabel :)()

Aяcнινєѕ

مرداد 1397
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
همه آرشیوها

Mу Fяιєη∂ѕ

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
پرفسور سوها استار
وب جدیدم
وب قفنوس ارزوها
وب سایو ژونم
وب کیانا جان
ارشیو98
وب جدید ماشایا جان
وب هانی جان
وب ابجی مَرضیم
وب ملینا جان
وب عارفه جان
وب ناهید ژونم
وب ارمی جون
وب رایا جون
وی روشنا
روز نوشته های پر طلا
دخمل خاص
وب مرلی جونم
وب ناهید ژونم
یادم باشی خودم
کدهام مرضی
رمان های دوستان
وب ماشایا جونم
وب یون جون
وب ریما جونم (رمان های ریما و ریوما)
وب هاجین جونم
وب ریما جون
وب دلیا جون
دانلود اهنگ ترکیه
Marسئو رایگان free seo
وب سارا جان
وب جدید اجیم
لی مین هو بازیگر کره ای
وب مدرسه ام برید تورو خدا
وب ساوو جون
وب ریواس جان
وب مریم جان
وب سودویو جان
وب میساکی جان
وب سولیمازجان
وب میوپ جون
وب انیسا جوونم
وب مهتاب جان
وب اتنا جون
وب ایانا جونم
وب ملیکا جونم
وب مرضیه جان
وب یک خورجین خندم
وب عاشقان شیطانیم
وب ریونا(ریوما)جونم
وب دلنوشته های ما
وب سوم سایو ومیساکو جونم
وب نازاکا جونم
وب دانستنی های ماشایا جونم
وب دوم ابجیم تیفانی
وب ابحیم مرضیه
وب دخترونه سایو جونم
وب مرلیا یاهمون فاطی جونم
وب دوم سایوری کیکوماروجونم
وب هایجین جونم
وب سایشا جونم
وب یاصاحب زمان منو هما جونم
وب کریستاارگار جونم
وب تیارانا جونم
یوکوجونم
وب ریونا جون!
میساکو جان
میوسا جونم
الینا جون
رویاجون
(the prince of tennis) سایوری کیکوماروجونم
سونیا جون
وب ابجیه گلم تیفانی جون
وب سحر جون
علم اموز
رمان های ترسا جون
فاطی جون
وب خوشمل لیندا جون
وب لوشی جون
وب ناز رایاجون
وب ایکا جون
وب خوشمل سایو جون
وب قشنگ ارمیتا جون
غذا ریز تایمری اکواریوم

همه لینکها

Lιηкѕ

سونامی چت
اصفهان چت
وی چت
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
همه لینکها ارسال لینک

Aятιcℓєѕ

بعد مــدت ها...
رقص مرگ6
عکس شخصیت های اصلی رمان رقص مرگ
رقص مرگ5
بی وفا 16
رفقام
بی وفا 15
رقص مرگ4
سرنوشت بدنوشت پارت 1
بی وفا14
تفلد مرلی
رقص مرگ 3
باز سوتییییییییییی
......
بی وفا 13
رقص مرگ 2
رقص مرگ قسمت 1
رمان رقص مرگ
شرمنده
روزگار تلخ10
بی وفا قسمت 12
خلاصه قسمت ها بی وفا
بی وفا قسمت 11
بی وفا قسمت10
بی وفا قسمت 9
روزگار تلخ 9
تولد دوقلوها
تنها خاطره(بخش دوم)
تنها خاطره(بخش اول)
ترسناک ترین داستان دنیا
منو عشق در دوراهی
تولد الینا
جاوی عشق44(قسمت پایانی)
جادوی عشق 43
روزگارتلخ8
بیوگرافی(درخواستی)
جادوی عشق 42
جادوی عشق 41
جادوی عشق 40
جادوی عشق39
روزگارتلخ7
دیونم؟
جادوی عشق38
عشق تلخ
جادوی عشق 37
جادوی عشق36
جادوی عشق35
سلام به شما وبگردای عزیز
پرسش

<-PollName->

<-PollItems->



مبدل قالب میهن بلاگ به بلاگفا

هدایت به بالا

كد هدایت به بالا